تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          

عشق و محبت

هیچکس نـفهمیـــــد که « زلـیخـــــــا » مــَـــــــــرد بـود ..! میــــدانی چــــــــــــرا ؟؟؟ مـــــردانـــگی میــخواهـــــد مــــــــانـدَن ، پــای عشــــــقی که مـُـــدام تـو را پـــس میــــزَنــد

جستجو

موضوعات

« سوره طه آیه 114امروز قصه درباره مادر »

داستان آموزنده

1398/02/06

  02:46:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

داستان آموزنده

#داستان آموزنده

شخصی مسجدی ساخت بهلول از او پرسید: مسجد رابرای رضای خدا
ساختی یا اینکه بین مردم شناخته شوی؟

شخص پاسخ داد: معلوم است برای رضای خداوند!
بهلول خواست اخلاص شخص را بیآزماید.در نیمه های شب
بهلول رفت و روی دیوار مسجد نوشت این مسجد را بهلول ساخته
است صبح که مردم برای ادای نماز به مسجد آمدند نوشته روی
دیوار را میخواندند و میگفتن خدا خیرش بدهد چه انسان خَیّری
آن شخص طاقت نیاورد و فریاد سر داد ایُّهاالَناسّ بهلول دروغ میگوید! این مسجد را من ساختم، من از مال خود خرج کردم
و شما او را دعای خیر میکنید! بهلول خندید و پاسخ داد معامله تو
باخلق بوده نه با خالق

بیایید در زندگی خویش با خدا معامله کنیم نه با چشم مردم


فرم در حال بارگذاری ...