« وَیَسِّرْ بِهِ عُسْرَنا | من می ترسم! » |
#سحر بیست و دوم…. اولین سحر بدون علی است…
و قلب زمین، برای هضم نداشتنش…در انقباضی سخت، درگیر شده است…
دیروز…آینه خدا…روی زمین…. ترک خورده است…
و دیگر هیییچ کس نیست، که چهره کاملی از خدا را، برایمان رونمایی کند…
زمین… بی علی… فقیرترین مخلوق خداست…
بیچاره زمین….
من مانده ام، دردهای عظیمی را که به خود دیده است…چگونه او را از گردش روزمره اش … باز نداشته است؟؟
همه درد زمین یک سو…
فراق علی… یک سو…
و انتظار هزار ساله پسر علی… از سوی دیگر….
سرگیجه به جانش انداخته است….
و من…
در این درد زمین … همیشه، با او شریک بوده ام….
آخرین لیلةالقدر در پیش است….
و من… برای تسکین همه دردهای اهل زمین… قنوت می گیرم…
اما…
عظیم ترین غصه اش… همان آینه ترک خورده ایست…که باید ترمیم شود…
تا زمین… “پسر علی” را رو نکند…
هیچ آینه ای، توان ترسیم چهره خدا را، نخواهد داشت…
باید برای عظیم ترین درد اهل زمین… دعا کنیم…
برای ثروتی که داریم…. اما دستمان به او نمی رسد…
باید تقدیرات زمین را… با دستان رو به آسمانمان عوض کنیم….
زمین…. با پسر علی… دیگر فقیرترین مخلوق خدا…. نخواهد بود!!!
برای غربت پسر علی… دعا کنیم…
فرم در حال بارگذاری ...