برمیخیزی و زیبایی، ناب چنان روزی که آغاز میشود. شرمِ آبی در توست که میان سنگها میدود. تنات حافظِ حرارت مشعل آفتاب است و آتشبازیها. روز چنان دروازهای به خود میگشاید تا تو از آن بگذری. سایهات از اتاقهای دربسته از عصرهای تهی رد میشود. چهرهات…
بیشتر »