اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

عشق و محبت

هیچکس نـفهمیـــــد که « زلـیخـــــــا » مــَـــــــــرد بـود ..! میــــدانی چــــــــــــرا ؟؟؟ مـــــردانـــگی میــخواهـــــد مــــــــانـدَن ، پــای عشــــــقی که مـُـــدام تـو را پـــس میــــزَنــد

جستجو

موضوعات

« فاطمةُ الزَّهراءُ علیها السلاممنتقم خون حضرت زهرا (س) خواهد امد »

پندها و حکایتهای اخلاقی، ص146

1399/10/27

  08:14:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

پندها و حکایتهای اخلاقی، ص146

تاجری با همسرش خدمت مرحوم آیت الله صدر رفته بود. خانم رفت منزل اندرونی و این تاجر رفت قسمت بیرونی پیش مرحوم صدر کار داشت.
این خانم آمد در زد زن مرحوم صدر آمد پشت در، در را باز کرد، زن تاجر دید لباسهای او خیلی معمولی است خیال کرد کلفت است گفت خانم کجاست؟ من با خانم کار دارم.
او خجالت کشید بگوید من خانم هستم گفت: خانم نیستند! زن تاجر رفت. مرحوم صدر(ره) آمدند خانه دیدند خانم خیلی گرفته است، گفتند چرا شما ناراحت و گرفته هستید.
گفت: این زن تاجر آمد خیال کرد من کلفتم و به من گفت خانم کجاست من گفتم خانم نیست. این جمله مرحوم صدر جمله عالی و محتوای وسیعی دارد. کام یک مرجع تقلید و دانشمند دین می باشد. ایشان فرمودند:« راست گفتی برای اینکه تو خانم نیستی خانم آن است که چادرش دو وصله داشت اما فدکش مال فقرا و ضعفا و بیچاره ها بود(منظور فاطمه (ع) است)

#پندها و حکایتهای اخلاقی، ص146


فرم در حال بارگذاری ...