« آدمیزاد است دیگر... | سیمین_دانشور » |
هیچ وقت …
از فیلمایی که پایان باز ساخته میشن…
خوشم نیومده …
ازینا که نمی فهمی آخر مردن یا موندن؟!
رسیدن به هم یا نرسیدن؟!
همو دوس داشتن یا نداشتن؟!
اصلا از هر چیز بی سر و تهی بدم میاد!
دست خودم نیست!
ازین که فکر کنم حالا چی میشه عذاب می کشم!
ازینکه ندونم!
ازینکه بلاتکلیف باشم!
به نظرم تو دنیا هیچی …
بیشتر از بلاتکلیفی آزاردهنده نیست…
مثلا ندونی باید ناراحت باشی یا خوشحال
ندونی باید #صبر کنی یا بری…
ندونی برمی گرده یا واقعا رفته…
بلاتکلیفم…
وسط برزخِ بودن و نبودنت…
داشتن و نداشتنت…
خواستن و نخواستنت…
از آدمایی که یهو ول می کنن میرن خوشم نمیاد
اونا می رن…
تو می مونی و یه دنیا دلتنگی…
یه عالمه خاطره …
که نمی دونی باهاشون چیکار کنی…
تو می مونی و یه دل که گیر کرده بین آدمی …
که دوسش داشتی و آدمی که ازش متنفری…
بلاتکلیفی ترسناکه!
غم انگیزه!
دردناکه!
آدم همش میترسه مدیون دلش بشه!
اومدیم و من فراموشت کردم،
بعدا اگه یهو برگشتی
اون وقت چیکار کنیم؟!
می دونم…
تو داری راحت زندگیتو میکنی…
این منم که دارم با خودم می جنگم!
اما نذار این داستان باز بمونه
تو دنیا هیچی …
بیشتر از بلاتکلیفی آزار دهنده نیست…
حداقل برگرد…
#خداحافظی کنیم..
فرم در حال بارگذاری ...