« بعضی ها را بدرقه کنید؛ | وقتی یک مداد را خیلی به چشمهایتان نزدیک می کنیم، آن را دوتا میبینیم؛ دلیلش این است که چشمهایمان لوچ میشود. » |
#همیشه تو تصوراتم مردِ با غیرت مردی بود که اگه یه نفر چپ بهم نگاه میکرد ، عربده میزد و حکم مرگِ طرفو صادر میکرد
اگه یه تارِ موهامو مردی جز خودش میدید سرم داد میزد : ” بپوشون اون لامصبارو …”
اگه مانتوم یه ذره کوتاه بود دعوام میکرد و مثه پسر بچه ها باهام قهر میکرد …
و خیلی چیزای دیگه …
اینا غیرت هست ، دلگرمی میده ، ذوق میدوء زیرِ پوست آدم ، اما تو دراز مدت خسته ت میکنه …
غیرت رو بد برامون تعریف کردن …
غیرت فقط صدا کلفت کردن و عربده کشیدن نیست
غیرت فقط ” موهاتو بپوشون” ، ” بلند نخند ” ، ” با فلانی حرف نزن ” نیست …
غیرت ، یعنی نذاری ، سفیدیِ چشماش ، رگه ی قرمز بیفته توشون …
یعنی نذاری صداش از بغض و شونه هاش از غم بلرزه …
غیرت یعنی ، مراقب دلش باشی …
مراقب روحش باشی …
غیرت یعنی ، فقط تو بتونی خنده بیاری رو لباش ، حتی تو بدترین شرایط …
غیرت یعنی ، خنده ها و گریه ها و غرغر کردنا و ناز کردناش فقط واسه تو باشه …
غیرت یعنی ، بمونی به پاش و با موندنت ثابت کنی میخوای فقط مالِ تو باشه ، نه با داد و دعوا …
غیرت یعنی ، زل بزنی تو چشماش و بگی : ” غیرِ تو ، هیچکس نمیتونه دلمو بلرزونه …”
غیرت فقط تو وجودِ مردایی که یه عالمه ریش و سیبیل دارن نیست …
من غیرت رو تو وجودِ پسر بچه ای دیدم که سعی داشت گریه ی دختر کوچولوی همسایه رو تبدیل به خنده کنه …
فرم در حال بارگذاری ...