« #میلان_کوندرا | ولی آدمای این شهر عجیب تر از چیزی بودن که فک میکردم » |
#میخوام اولین خاطره و تصویرم از کربلا رو واستون تعریف کنم^_^
تا حالا واسه هیشکی نگفتم^_^
اولین باری که مشرف شدم تمام وجودم استرس بود
از گروه جدا شدم
تنها با جمعیت رفتم سمت ورودی حرم بیرون از بین الحرمین
وقتی وارد حرم شدم از صحن ها رد شدم
پنجره قتلگاه رو دیدم فک کردم ضریحِ
ی چن لحظه میخ کوب شدم
بعد دیدم نه ورودی ضریح جلوتره
رفتم جلوتر
رفتم روبه روی ضریح واسادم
بالا سرمو نگا کردم دیدم زیر قبه ام
نه عقب میرفتم نه جلو
خشک شدم^_^
هول شدم^_^
قامت بستم به نماز
رکعت اول توحید خالی خوندم بعدش قنوت گرفتم^_^
دیوونه شدم^_^
نمی فهمیدم چیکار می کنم
دعوت بشید ان شاالله^_^ دیوونگی عالمی داره^_^
فرم در حال بارگذاری ...