
| شن | یک | دو | سه | چهار | پنج | جم |
|---|---|---|---|---|---|---|
| << < | > >> | |||||
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
| 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
| 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
| 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
| 29 | 30 | |||||
| « سهراب سپهری | از دور بهتر بودند! » |
#به_قلم_خودم
لیوان چایم مرا از خودم بیشتر می شناسد …
همه جا کنارِ من است
در هر حالی که باشد ، با جان و دلش ،
دستانم را در آغوشش می پذیرد،
تا جرعه ای ارامش را به خوردم دهد …
از خاطرات ، دلم بگیرد …
از غصه ، اشک بریزم…
از خوشی ،سرمست باشم…
از عشق ، پر باشم ...
هر حالی را تجربه کنم ، دستانش را می گیرم و ،
ارامش را سر می کشم ،
لیوانِ چایم ، وفادار ترین داشته ی زندگی ام است …
او را همچون جان دوست دارم …
او هم بی من لحظه ای تاب نمی آورد ...
چه عشقِ قشنگِ دو طرفه ای …
عشقمان ، نه غم دارد نه فراق …
هردو از کنارِ هم بودن لذت میبریم
فرم در حال بارگذاری ...