« دکتر نیستم | خداے من خداے من » |
#بچهها با خیالِ کفش و لباسِ نو، چشمانشان را میبندند
زنها با فکرِ عوض کردنِ فرش و رنگِ مبلِ جدیدشان
مردها با محاسبهی هزینههای شبِ عید و کارهایِ نیمهتمامشان!
اما فروردین که از نیمه بگذرد،
طرحِ فرش و رنگ مبل از مُد میافتد و کفش و لباسِ نو از چشم
هزینهها و کارهای نیمهتمام هم احتمالا تمام میشود!
ماهیها میمیرند و سبزهها پلاسیده میشوند…
روی دیوارها و شیشهها باز گردوخاک مینشیند
و هفتسینها کمکم جمع میشود…
اینها رو گفتم که بدانید،
اگر هفتسینتان یک سین هم کم داشته باشد، ایرادی ندارد!
اگر لباستان فلان مارک و مبلتان فلان طرح هم نباشد،
آسمان به زمین نمیآید جانم…
خارج کنید خودتان را از دورِ این رقابتِ چشم و همچشمیها..
شادیهایتان را به این مادیات بیدوام گره نزنید…
بگذارید کودکانمان یاد بگیرند که سالِ نو چیزی نیست
جز حالِ خوبِ کنار هم بودن! جز وقتی که در کنارِ هم میگذرانیم
احساسِ خوشبختی داشتن با مادیات هنر نیست.
اگر میانِ همین اندکداشتههایتان هم، با هم مهربان بودید، بروید
و میانِ مردم خوشبختیتان را جار بزنید!
اگر تصمیم گرفتید امسال را بیشتر کنارِ هم باشید و بیشتر
لبخند بزنید، آن وقت است که شکوفههای خوشبختی
در دلتان جوانه میزند و حال و هوایِ زندگیتان بهاری میشود
لبخند بزنید به ترکِ دیوارتان!
شاید شکوفهای میانش منتظرِ جوانه زدن باشد!
فرم در حال بارگذاری ...