« #سادگی» نگاهت را دوست دارم........ | من یک زنم پس » |
#روزی زنی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود،بیمار شد.
شوهراو که راننده موتورسیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا درشهراستفاده مىکردبراى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد.زن بااحتیاط سوارموتورشدواز دست پاچگی وخجالت نمی دانست دست هایش را کجابگذاردکه ناگهان شوهرش گفت: مرا بغل کن.
زن پرسید:
چه کار کنم؟ و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد.با خجالت کمرشوهرش رابغل کرد و کم کم اشک صورتش راخیس نمود.به نیمه راه رسیده بودند که زن ازشوهرش خواست به خانه برگردند.
شوهرش باتعجب پرسید:
چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.
زن جواب داد:
دیگرلازم نیست،بهترشدم.سرم دردنمی کند.
شوهر همسرش رابه خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ی #مرا_بغل_کن چقدر احساس خوشبختى رادرقلب همسرش باعث شده که در همین مسیرکوتاه،سردردش راخوب کرده است. عشق چنان عظیم است که درتصور نمی گنجد.فاصله ابراز عشق دور نیست.فقط ازقلب تازبان است وکافی است که حرف های دلتان رابیان کنید.
فرم در حال بارگذاری ...