شن | یک | دو | سه | چهار | پنج | جم |
---|---|---|---|---|---|---|
<< < | > >> | |||||
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
« حالمان بهتر خواهد شد | خاطرات سردار مریم بختیار » |
#خدایا !
امروز دلم هوای با کسی حرف زدن دارد
هوای گرفتنِ دستانی که سرد نیست
و جا شدن توی آغوشی که تا همیشه سهم من باشد !
گلویم پر است از دوستت دارم های مهار شده
و بغض هایی که انکار کرده ام
باید اعتراف کنم
باید به زبان بیاورم
باید دیوانه وار، عاشقِ کسی باشم
اما نمی توانم …
غیر از تو با هیچکس نمی توانم !
کاش آدم ها شبیه به تو بودند ،
همیشه آدم را دوست داشتند
همیشه یکجور می ماندند
و می شد تا آخرِ دنیا عاشقشان بود و پشیمان نشد !
خدایا حوصله ی حرف زدن داری ؟
دلم گرفته …
می خواهم برای قدم زدن و صرف یک فنجان قهوه ی داغ، دعوتت کنم
قبول می کنی ؟!
فرم در حال بارگذاری ...