« جانم_علی_اصغرع | شفا در دود اسفند حسین استـــــــ » |
#بود اندر خیمه گه قحطی آب
اصغر بی شیر رو دست رباب
گشنه بود و تشنه آن طفل حزین
از جفا و جور آن قوم لعین
شاه دین بگرفت او را روی دست
گفت با لشکر که ای بیدین پست
قطره آبی نباشد در حرم
تشنه و بی شیر هست این اصغرم
رحم بر این کودک مضطر کنید
یا حیا از خالق اکبر کنید
در جواب آن شه والا مقام
حرمله گفتا کنم کارش تمام
تیر او بنهاد بود اندر کمان
حنجر اصغر بگرفتی نشان
تیر کین تا که ز دست او گذشت
آمد و بر حنجر اصغر نشست
تشنه لب کردند اصغر را شهید
این چنین ظلمی به عالم کس ندید
اصغر از پیکان او سیراب شد
روی دست باب خود در خواب شد
شاه دین آمد کنار خیمه ها
دور از چشم رباب بی نوا
گفت با زینب بیا ای خواهرم
بین چه آوردند به روز اصغرم
اصغرو برد شاه دین نزد رباب
گفت آیا کس به او داد قطره آب
در جواب مادر طفل حزین
گفت اری حرمله از تیر کین
زد به حلقوم علی اصغرم
رفت او هم پیش جد اطهرم
جمله اهل حرم شیون کنان
آمدند اطراف آن شاه زمان
جمله اهل حرم گشتند حزین
از جفا و جور آن قوم لعین
فرم در حال بارگذاری ...