معلم گفت:ضمایر را نام ببر!
گفتم: من… من… من… من… من… من…
معلم گفت:پس بقیه؟!
گفتم: همه رفتند زیارت ارباب و تنها ” من” مانده ام
زائرکرب و بلا گفت: خداحافظ و رفت…
دل من پشت سرش کاسه ی آبی شد و ریخت :الّلهُـــمَّ ارزُقنا کربلا
فرم در حال بارگذاری ...
این بخش تنها می تواند توسط جاوا اسکریپت نمایش داده شود.
فید نظر برای این مطلب
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان • تماس •