شن | یک | دو | سه | چهار | پنج | جم |
---|---|---|---|---|---|---|
<< < | > >> | |||||
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
« لوییزگلوک | حسود » |
” آموختم ” تلافی کردن از انرژی خودم می کاهد.
” آموختم ” گاهی از زیاد نزدیک شدن، فراموش می شوی.
” آموختم ” تا با کفش کسی راه نرفتم، راه رفتنش را قضاوت نکنم.
” آموختم ” گاهی برای بودن، باید محو شد.
” آموختم ” دوستِ خوب پادشاهِ بی تاج و تختیست که بر دل حکومت میکند.
” آموختم ” از کم بودن نترسم اگر کم باشم شاید ولم کنند، ولی زیاد که باشم حیفم میکنند.
” آموختم ” برای شناخت آدمها یکبار بر خلاف میلشان عمل کنم.
فرم در حال بارگذاری ...