صفحات: << 1 ... 751 752 753 ...754 ...755 756 757 ...758 ...759 760 761 ... 989 >>
#شـمر نمازش را میخواند،
روزهاش را هم میگرفت،
آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود…
معاویه و ابنزیاد و عمربنسعد هم همینطور…
یادمان باشد،
زیارت عاشورا که میخوانیم
وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله…»هایش؛
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این «لعن الله…» شامل حال ما هم بشود؟
مایی که گاه خودمان را
“ارزانتر” از شمر و عمر و ابنزیاد میفروشیم…
جمله ای بس سنگین از شهید آوینی:
“کربلا"به رفـــتن نیست…
به شـــدن است …!
که اگر به رفـــتن بود!
شمر هم “کربلایی” است!
#تلنگر
انسان بودن زیاد سخت نیست
کافیست مهربانی کنی
زبانت که نیش نداشته باشد
و کسی را نرنجاند
همین انسانیت است
وقتی برای همه خیر بخواهی
همین انسانیت است
وقتی محبت بی منت باشد
وقتی عشق بورزی
وقتی زیبایی اشخاص را ببینی
وقتی خوبی هایشان را ببینی
همین انسانیت است
مهم نیست که آدم ها چگونه اند
مهم نیست جواب سلامت را میدهند یا نه تو
سلام کن
سر به سر دلشان بگذار
شیطنت کن، بخند
همین انسانیت است
مهم این است که تو خوب باشی
آن ها روزی دلشان برای
خوبی هایت تنگ می شود ، باور کن.
#بخشی از زیبایی های وقایع کربلا …!
زیباترین خواهش یک زن
همراه کردن زهیر با امام حسین (ع) توسط
همسرش
زیباترین بازگشت
توبه حر و الحاق به سپاه امام حسین (ع)
زیباترین وفاداری
آب نخوردن حضرت اباالفضل (ع) در شط
فرات
زیباترین جنگ
نبرد حضرت علی اکبر (ع) با دشمن
زیباترین واکنش
پرتاب کردن سر وهب توسط مادرش به طرف
دشمن
زیباترین پاسخ
احلیٰ مِن الْعَسَل جناب قاسم ابن الحسن(ع)
زیباترین هدیه
تقدیم عون و محمد به امام حسین (ع) توسط
مادرشان حضرت زینب (س)
زیباترین نماز
نماز ظهر عاشورا در زیر باران تیر
زیباترین جان نثاری
حائل قرار دادن دست ها، توسط عبدالله ابن
الحسن (ع) و دفاع از عمو
زیباترین سخنرانی
سخنرانی امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) در
کاخ ظلم
از همه زیبایى ها زیباتر، جمله «ما رأیتُ إلّٰا
جمیلاً» که حضرت زینب (س) حیدر وار بیان
کرد.
وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید: خب, چه
دیدی؟
و خانم جواب دادند:
غیر از زیبایی چیزی ندیدم
#چقدر به هم نزدیک و مربوطند:
قربان،غدیر، عاشورا…
قربان: تعریف عهد الهی…
غدیر: اعلام عهد الهی …
عاشورا: امتحان عهد الهی …
حالا که فکرش را می کنم …
می بینم که چقدر آمار قبولی پایین است!‼ ️
️نه فهمیدند عهد چیست؟!
️نه فهمیدند عهد با کیست؟!
️و نه فهمیدند عهد را چگونه باید پاس داشت؟!
خدایا، ما را بر عهدمان با خودت استوار ساز
تا مرگمان جاهلی نباشد…
اللهم_عجل_لولـیکـــ_الفرج
#کرامتی از امام سجاد (ع)
بعضی از مخالفین که مرتب به حضرت علی بن الحسین علیه السلام طعنه می زد و ناسزا می گفت با مشاهده این برخورد امام با یکی از اصحاب خود گفت: تعجب است از این آقایان !! یک بار ادعا می کنند که آسمان و زمین و همه چیز به آنها داده شده است و خداوند هیچیک از آرزوها و حوائجشان را ردّ نمی کند و بار دیگر از اینکه حال یکی از خواصّ اصحابشان را اصلاح کنند، اعتراف به عجز می کنند. این حرف به همان مردی که صاحب قصه موجود است رسید.
بلافاصله به حضور حضرت علی بن الحسین علیه السلام آمد و عرض کرد: یا ابن رسول الله از فلان آقا چنین و چنان به من رسیده است و این بر من سنگین تر است از محنت و ناراحتی خودم.
حضرت علی بن الحسین علیه السلام با شنیدن این سخن او فرمودند: خداوند متعال برای فرج تو اذن داد!! ای فلانه (اسم یکی از کنیزهای خود را بردند) آنچه برای سحری و افطار من است بیاور!! او دو قرص نان را با خود آورده حضرت به مرد فرمود: این دو را بگیر که نزد ما غیر از آنها چیز دیگری نیست. هر آینه به تحقیق خداوند به وسیله همین دو مشکل تو را حل خواهد کرد و خیر وسیعی از آن دو به تو خواهد رسید.
مرد آن دو را گرفت و به بازار وارد شد در حالیکه هیچ نمی دانست واقعاً با آن دو قرص نان چه کند، از سوی دیگر از سنگینی قرض خود تفکر می کرد و بدی حال خانواده اش و شیطان هم او را وسوسه می کرد که واقعاً چه رابطه ای بین این دو و نیاز تو وجود دارد؟
همچنانکه آن مرد در حال راه رفتن بود به ماهی فروش برخورد که یک ماهی از ماهی او نزد او باقی مانده بود. به او گفت: این ماهی تو نزد تو باقی مانده و یکی از این دو قرص نان من هم نزد من زیاد آمده است. آیا حاضری تو ماهی اضافی و به جا مانده خود را به من بدهی و یک قرص از نان اضافی من بگیری؟
او گفت: آری و لذا ماهی را به او داد و یک قرص نان را گرفت. باز آن مرد به راه افتاد و به مردی برخورد کرد که با او کمی نمک بود که کسی به آن رغبتی نداشت.
به او گفت: آیا حاضری این نمک را که کسی به آن رغبتی ندارد با یک قرص نان من که آن هم مورد رغبت کسی نیست معاوضه کنی؟ !! گفت: آری و این کار را کرد.
مرد ماهی و نمک را آورده و گفت: این را با این اصلاح می کنم (یعنی ماهی را پخته و به آن نمک می زنم و تناول می کنم.) اما همینکه شکم، ماهی را پاره کرد دو لولوء بسیار فاخر در درون آن یافته خدای را شکر نمود و در همان حال که غرق خوشحالی حاصل از یافتن آن دو لولوء بود، درب منزلش به صدا در آمد او بیرون آمده تا ببیند که پشت درب چه کسی است؟ ناگهان دید صاحب ماهی و صاحب نمک هستند که با هم آمده و هر کدامشان می گویند: ای بنده خدا ما تلاش کردیم خودمان، یکی از خانواده هایمان قرص نان را بخوریم، ولی دندانمان در آن کارگر نیفتاد و جز این گمان نداریم که تو در بدحالی و دست تنگی به نهایت رسیده و بر مشقّت و شدت عادت کرده ای !حال ما این نان را به تو بر می گردانیم و آنچه را از ما گرفته ای بر تو حلال می کنیم او هم آن دو قرص نان را از آن دو گرفت و همینکه بعد از رفتن آن دو در منزل مستقر شد درب منزلش به صدا درآمد و کسی جز فرستاده حضرت علی بن الحسین علیه السلام نبود.
او به منزل وارد شده و گفت: حضرت به تو می فرماید: خداوند فرج تو را فرا رسانید حال طعام ما را به ما برگردان که آن را جز ما نمی خورد !! آن مرد دو لولوء را فروخت و مال بسیار فراوان و بزرگی به دست آورد که هم قرضش را با آن اداء کرد و حالش هم بعد از آن بسیار خوب شد!!!
بعضی از مخالفین با مشاهده خوب شدن وضع این شیعه، گفت: چقدر این تفاوت شدید است. در حالیکه علی بن الحسین نمی توانست نیاز او را برآورد اینچنین او را با این ثروت بزرگ بی نیاز کرده است. این چگونه ممکن است ! و چگونه کسی که بر این ثروت بزرگ قدرت دارد از برطرف کردن نیاز یک شیعه عاجز است؟
حضرت علی بن الحسین علیه السلام هم فرمودند: آری قریش هم به پیامبر صلی اله علیه و آله چنین گفتند: چگونه از مکه به بیت المقدس می رود و در آنجا آثار انبیاء را مشاهده می کند و باز در یک شب از آنجا بر می گردد، همان کسی که نمی تواند از مکه به مدینه برود مگر در خلال دوازده روز؟ و این در هنگامی بود که حضرت از مکه هجرت کرده بود.
سپس حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرمودند: سوگند به خداوند امر الله و امر اولیاء او را با او نمی دانند و جاهلند، هر آینه به مراتب بلند جز با تسلیم به خداوند جل ثنائه نمی توان نائل شد و با ترک نمودن پیشنهاد به او و راضی بودن به آنچه او با آن، آنها را تدبیر می کند.
اولیاء خداوند به ناگواریها و سختیها صبر کردند صبری که هیچکس دیگر در آن با آنها مساوی نیست در نتیجه خداوند هم آنها را جزا داد به اینکه نجاح و پیروزی و به مقصد رسیدن را در زمینه همه خواسته هایشان به ایشان واجب کرد ولکن آنها با وجود این جز آنچه او برای آنها اراده کند، از او درخواست نمی کنند.
منابع:
بحارالانوار، ج 46، ص 20، حدیث 1 به نقل از امالی صدوق
<< 1 ... 751 752 753 ...754 ...755 756 757 ...758 ...759 760 761 ... 989 >>