آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30

عشق و محبت

هیچکس نـفهمیـــــد که « زلـیخـــــــا » مــَـــــــــرد بـود ..! میــــدانی چــــــــــــرا ؟؟؟ مـــــردانـــگی میــخواهـــــد مــــــــانـدَن ، پــای عشــــــقی که مـُـــدام تـو را پـــس میــــزَنــد

جستجو

موضوعات

صفحات: 1 ... 484 485 486 ...487 ... 489 ...491 ...492 493 494 ... 989

1398/02/12

  01:53:00 ق.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

اگرنمیتونی

#If you cannot do great things
do small things in a great way.

اگه نمیتونی کارای بزرگ انجام بدی
کارای کوچک رو به بهترین شکل انجام بده

  01:52:00 ق.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

هے میخام بنویسم

#هے میخام بنویسم 
هے نمیدونم از چی.. 
هے میخوام بهت ؋ـحش بدم 
هے دلم نمیاد.. 
هے میخام بهت پیام بدم 
هے دیگـہ نمیتونم غرورمو بیشتر لـہ ڪنم… 
هے میخام بهت ؋ـڪ نڪنم 
هے دلم تنگت میشه… 
هے میخام دوست نداشتـہ باشم 
هے عاشق تر میشم.. 
اصلا بیخیال این هے هے ها.. 
حالت خوب است؟! 
سرما نخوردہ ای؟! 
مواظب خودت هستی؟! 
هوا سرد است 
لباس گرم میپوشی؟! 
دردت بـہ جانم وقتے دلت میگیرد 
ڪسے را دارے حالت را خوب ڪند؟! 

  01:50:00 ق.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

داستان ما مثل پرنده بالاست

#بعضی مواقع داستان ما مثل پرنده بالاست.
یک سری عادات غلط داریم که باهاش بزرگ میشیم و شکل میگیریم …
وقتی به خودمون میایم که دیر شده و گیر کردیم
اونموقع ما میمونیم و یک زندان و تنهاییمون !

  01:49:00 ق.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

من معلم هستم

#«من معلّم هستم» 
هرشب از آینه ها می‌پرسم :
به کدامین شیوه ؟
وسعت ِ یادِ خدا را
بکشانم به کلاس؟
بچه ها را ببرم تا لب ِ دریاچه یِ عشق؟
غرق ِ دریایِ تفکّر بکنم؟
با تبسّم یا اخم؟
«من معلّم هستم»
نیمکت ها نفس ِ گرم ِ قدم‌هایِ مرا می‌فهمند
بال هایِ قلم و تخته سیاه 
رمز ِ پرواز ِ مرا می‌دانند
سیب ها دست ِ مرا می‌خوانند
«من معلّم هستم»
درد ِ فهمیدن و فهماندن و مفهوم شدن
همگی مال ِ من است.

  01:48:00 ق.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

ذوقی نداشت

#ذوقی نداشت عطر بهاری که رفتنی‌ست
دلخوش شدن به قول و قراری که رفتنی‌ست

باران پشت شیشه و نقاشی دو قلب
با دست خیس، روی بخاری که رفتنی‌ست

جز رنج بی دلیل به یادم نمانده است
از خاطرات روزشماری که رفتنی‌ست

چون جاده دل نبند به هر رهگذر که نیست
در ایستگاه، عشق قطاری که رفتنی‌ست

با روزهای رفته فراموش کن مرا
دستی بکش به گرد و غباری که رفتنی‌ست

ما غیر داغ، باغ و بهاری نداشتیم
باغی که رفتنی‌ست، بهاری که رفتنی‌ست

1 ... 484 485 486 ...487 ... 489 ...491 ...492 493 494 ... 989

 
مداحی های محرم