تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          

عشق و محبت

هیچکس نـفهمیـــــد که « زلـیخـــــــا » مــَـــــــــرد بـود ..! میــــدانی چــــــــــــرا ؟؟؟ مـــــردانـــگی میــخواهـــــد مــــــــانـدَن ، پــای عشــــــقی که مـُـــدام تـو را پـــس میــــزَنــد

جستجو

موضوعات

صفحات: 1 ... 59 60 61 ...62 ... 64 ...66 ...67 68 69 ... 989

1399/11/01

  09:23:00 ق.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

یڪ بار برایم نوشتے دوωـتت دارم ...

​یڪ بار برایم نوشتے دوωـتت دارم …

من هزار بار خواندمش ، هزار بار ضربان قلبم بالا گر؋ـت

هزار بار نـ؋ــω در ωـینـہ ام برید ، هزار بار در وجودم ریشـہ ڪرد

انگار ڪـہ هزار بار شنیدہ ام

انگار ڪـہ هزار بار نوشتـہ اے …
یڪ بار در آغوشت ڪشیدم

هزار بار خوابش را دیدم ، هزار بار تب ڪردم

هزار بار آرام گر؋ـتم

انگار ڪـہ هزار بار در آغوشم بودہ اے …
تو یڪ بار دروغ گـ؋ـتے

من دروغت را هزار بار تڪرار ڪردم ، هزار بار رویا ωـاختم

هزار بار باور ڪردم

انگار خانـہ ام را روے آب ωـاختـہ باشم …
تو یڪ بار نبودے

من هزار بار دنبالت گشتم ، هزار بار خاموش بودے

هزار بار بـہ در بـωـتـہ خوردم ، هزار بار دلم گر؋ـت

انگار ڪـہ تمام هزارانم را باختـہ باشم …
و اما یڪ بارہ در دلم ؋ـرو ریختے

و من ڪـہ تو را هزار بار زندگے ڪردہ بودم هزار بار مردم …
تو همیشـہ همان یڪ بودے

یڪ دوωـتے ، یڪ تب ، یڪ رابطـہ ، یڪ تجربـہ

و این من بودم ڪـہ از یڪ ، هزار ωـاختـہ بودم …


فرم در حال بارگذاری ...

  09:22:00 ق.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

برای..

برای رسیدن به
آنچه تا به حال# نداشته ای
باید آنی شوی که
تا به حال#نبوده ای…!

#شادی ارواح طیبه شهدای گمنام صلوات و عجل فرجهم


فرم در حال بارگذاری ...

  09:19:00 ق.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

زندگی

#زندگی گره ای نیست که در جست و جوی گشودن آن باشیم. #زندگی واقعیتی است که باید آن را تجربه کرد…


فرم در حال بارگذاری ...

  09:18:00 ق.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

هر آدمی دو #قلب دارد

هر آدمی دو #قلب دارد ..
قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از #حضورش بی خبر …
قلبی که از آن با خبر است ، همان قلبی است که در سینه می تپد ، همان که گاهی می شکند ، گاهی می گیرد و گاهی می سوزد . گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه و گاهی هم از دست می رود …
اما قلب دیگری هم هست . قلبی که از بودنش بی خبریم . این قلب در سینه جا نمی شود و به جای آنکه بتپد ، می وزد و می بارد و می گردد و می تابد .
این قلب نه می شکند و نه می سوزد و نه می گیرد ، سیاه و سنگ نمی شود ، از دست هم نمی رود . زلال است و جاری ، مثل رود و مثل نسیم و آن قدر سبک که هیچ وقت ، هیچ جا نمی ماند …
این قلب کار خودش را می کند ، نه به احساست کاری دارد ، نه به تعلقت ، نه به آنچه می گویی و نه به آنچه می خواهی و آدم ها به خاطر همین دوست داشتنی اند . به خاطر قلب دیگرشان ، به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند …


فرم در حال بارگذاری ...

  09:09:00 ق.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

دنیا

#دنیا
خیلی هم ،
شبیهِ نقاشی های کودکی ام نبود
نقاشی هایم ،
کلبه ای داشت و اجاقی همیشه گرم
یک چمنزار و جوی آبی روان…
آسمانِ نقاشی هایم ابری نداشت
ورشیدِ طلایی اش همیشه خندان …


فرم در حال بارگذاری ...

1 ... 59 60 61 ...62 ... 64 ...66 ...67 68 69 ... 989