فروردین 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          

عشق و محبت

هیچکس نـفهمیـــــد که « زلـیخـــــــا » مــَـــــــــرد بـود ..! میــــدانی چــــــــــــرا ؟؟؟ مـــــردانـــگی میــخواهـــــد مــــــــانـدَن ، پــای عشــــــقی که مـُـــدام تـو را پـــس میــــزَنــد

جستجو

موضوعات

موضوع: "بدون موضوع"

صفحات: 1 ... 91 92 93 ...94 ... 96 ...98 ...99 100 101 ... 945

1399/08/06

  08:45:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

مردی به شهری مسافرت کرد و غریب بود

#مردی به شهری مسافرت کرد و غریب بود . اتفاقا همان شب فردی به قتل میرسد . نگهبانان مرد غریب را نزدیک محل قتل دستگیر می کنند . و او را نزد قاضی می برند . و چون مرد ناشناس نتوانست بی گناهی خود را ثابت کند ،‌ قاضی دستور اعدام صادر کرد.فردا مرد مسافر را به یک ستون بستند تا اعدام کنند . مرد هرچه گفت که بی گناه است و بعدا از این کار پشیمان خواهند شد ، جلاد گفت من باید دستور را اجرا کنم .
جلاد به او گفت که آخرین خواسته اش چیست .مرد که دید مرگ نزدیک است گفت : مرا به آن یکی ستون ببندید و اعدام کنید .
جلاد فکرکرد که مرد قصد فرار دارد و این یک بهانه است و به او گفت این چه خواهش مسخره ای است !
مرد گفت : رسم این است که آخرین خواهش یک محکوم به اعدام اگر ضرری برای کسی نداشته باشد اجرا شود .
جلاد با احتیاط دست او را باز کرد و به ستون بعدی بست .
در همین هنگام حاکم و سوارانش از آنجا گذشتند و دیدند عده ای از مردم دور میدان جمع شدند ، علت را پرسیدند گفتند مردی را به دار می زنند . حاکم پرسید : چه کسی را ؟
جلاد جلو آمد و حکم قاضی را نشان داد .
حاکم گفت : مگر دستور جدید قاضی به شما نرسیده است ؟‌
جلاد گفت : آخرین دستور همین است .
حاکم گفت : این مرد بی گناه است ، او را آزاد کنید . قاتل اصلی دیشب به کاخ من آمد و گفت وقتی خبر اعدام این مرد را شنیده ،‌ ناراحت شده که خون این مرد هم به گردن او بیافتد و بااینکه میترسیده خودش را معرفی کرد . من هم او را نزد قاصی فرستادم و سفارش کردم که مجازاتش را تخفیف دهد .
مرد مسافر را آزاد کردند و او گفت : اگر مرا از آن ستون به این ستون نمی بستید تا حالا ‌مرا اعدام کرده بودید . اگر خدا بخواهد از این ستون به آن ستون فرج است .
این ضرب المثل را هنگامی به کار می برند که فردی ناامید است و او را دلداری می دهند که در اندک فرصتی راه چاره پیدا می شود . ( فرج به معنای گشایش در کار و رفع مشکل )‌

  08:44:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

#پویا_جمشیدی

هرشب از خواب می‌پرم و تورا
هرشب از روی عکس می‌بوسم
خسته از این سکوت دردآور
خسته‌ام… بی‌قرار… مایوسم

من در آغوش می‌کشم خود را
تو در آغوش بهتری هستی
بی‌تو تکرار می‌شوم در تو
و تو از عطر دیگری مستی

#پویا_جمشیدی

  08:43:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

همیشه که پاییز

همیشه که پاییز
فصل عاشق شدن
قدم زدن
و شعر خواندن نیست …
گاهی هم
فصلی ست که می شود
روی بعضی از خاطره ها
مثل برگ های ریخته شده درخت
پا گذاشت و رفت …!

#فرشته_رضایی

  08:42:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

#ابولفضل_وکیلی

گاهی
که به بودنَت
فکر میکنم …
نفسم حبس میشود ،
میلرزم از این همه خوشی…!
جانا
فکر کن اگر باشی
وای که از شادی
نَمردنم
معجزه است…!

#ابولفضل_وکیلی

  08:41:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

زیارت_نیابتی

#زیارت_نیابتی

سلام وعرض ادب خدمت دوستان وهمراهان عزیز رسانه حرم امام رضا علیه السلام ،طرح زیارت نیابتی به منظور فراهم نمودن امکان زیارت برای تمامی محبان و مشتاقان زیارت حضرت ثامن الحجج (ع) در سراسر جهان که بعد مسافت مانع رسیدن ایشان به مشهد مقدس شده، تدارک دیده شده است.

علاقمندان می توانید با ثبت نام ونام خانوادگی در طرح زیارت نیابتی به نیت خودتان و امواتتان و شهدا شرکت کنید .

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

1 ... 91 92 93 ...94 ... 96 ...98 ...99 100 101 ... 945