صفحات: << 1 ... 81 82 83 ...84 ...85 86 87 ...88 ...89 90 91 ... 945 >>
#مولا_جان
بار ها آمدی و نبودم
در تقلای این زندگی
نیاز مند تو اما بی تو بودم
بار ها آمدی ونیامدم
بر دلم بار ها نشستی و
بی تو بودن را گریستم
میدانم آمدهای…بسیار نزدیک…پشت پلک هایی که توان باز شدن به روی زیبایت را ندارد… پشت در دلی که هنوز برای میزبانی تو پاک نشده…میدانم آمده ای … دعا کن من هم بیایم به پیشواز تو
من اصلا حوصله ی آدم هایِ مرموز و نصفه و نیمه را ندارم …
آدم ، یا باید درست و حسابی بیاید و بمانَد ،
یا بی چک و چانه ، خودش را بردارد و برود دنبالِ زندگی اش !
من از آدم هایِ بلاتکلیف و شال و کلاه کرده ی رابطه ها بیزارم !
بودنِ کسی که نه می شود رویِ حضور و حرف هایش حساب کرد ،
نه نسبت به آدم تعهد و علاقه ای دارد ، به چه درد می خورَد ؟!
من از آن دسته آدم هایی ام که سالها
برایِ پیدا شدنِ آدمی لایق و شایسته ی همنشینی ، صبر می کنند ،
اما وقتی زمانش رسید ،
یک دانه پر و پا قرصش را برایِ خودشان انتخاب می کنند !
از آن آدم هایی ام که دورشان را با هرکس و ناکس شلوغ نمی کنند ،
که برایِ حریمشان ارزش قائلند !
که کیفیت را فدایِ کمیت نمی کنند !
آدم هایی که دنبالِ ساخته شدنند نه سرگرمی !
آنهایی که برایِ حفظِ اصالتِ رابطه ها می جنگند … !
همنشین ، خوب است کم باشد ، اما اصیل ، اما منحصر به خودِ آدم …
لطفا اینقدر به رسمِ عادت ، آدم هایِ اشتباهِ رابطه ها را کِش ندهید !
آدم ها که کِش بیایند ؛ ماهیتشان تغییر می کند ،
به ماهیت و اصالتِ آدم ها دست نزنید ،
همه ی آدم ها خوبند ، اگر جایی که “باید و شاید” ، باشند !
اجازه بدهیم آدم ها سرجایِ خودشان بمانند ،
با خودخواهی و لجاجتمان ؛ پازلِ زیبایِ خلقت را خراب نکنیم !
<< 1 ... 81 82 83 ...84 ...85 86 87 ...88 ...89 90 91 ... 945 >>