صفحات: << 1 ... 488 489 490 ...491 ...492 493 494 ...495 ...496 497 498 ... 945 >>
#عزیز جانم
لطـ؋ـا….
ڪاغذے بردار وقلم بـہ دست بگیر…
آن را با ڪرشمـہ وناز روے ڪاغذ بلغزان …
روے ڪاغذ طرحے از
” دوستت دارم"
بیانداز و آن را در پاڪتے بگذار …
پاڪت را ببوس تا عطر نـ؋ـس هایت برایم تداعے شود
و نامـہ را بـہ خانـہ یمان بے انداز …!
من قول میدهم
جواب نامـہ ات را با ڪاسـہ اے از آش و چادرے گلگلے جلوے منزلتان بیاورم …
لطـ؋ـامرا
” قدیمے وار"
” دوست “داشتـہ باش…!
#این روزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمی دانم
گاهی برای یادبود لحظه ای کوچک
یک روز کامل جشن می گیرم
گاهی
صد بار در یک روز می میرم
حتی
یک شاخه از محبوبه های شب
یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است
گاهی نگاهم در تمام روز
با عابران ناشناس شهر
احساس گنگ آشنایی می کند
گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را
آهنگ یک موسیقی غمگین
هوایی می کند
اما
غیر از همین حس ها که گفتم
و غیر از این رفتار معمولی
و غیر از این حال و هوای ساده و #عادی
حال و هوای دیگری
در دل ندارم
رفتار من عادی است
#گاهے نسبت دو نـ؋ـر با هم
حر؋ هایشان است…
غم هایشان است و قلب هایشان…
مثلا همین ڪـہ تو هر بار از دردهایت
مے گویے و من برایت اشڪ میریزم
یا تو هر جا باشے از غصـہ هاے من دلت
مے گیرد …
همین ڪـہ شادے تو روے لب هاے من لبخند مے آورد
و خوشحالے من باعث خوشحالے تو
مے شود …
حتے اگر در هیچ شناسنامـہ اے ثبت نشود باعث پیوند ماست …
تو عجیب ترین وابستگے دنیایی…
هیچڪس منے اما
همـہ ڪس منی…
#نگاهت مے ڪنم ؛
تمامِ ثانیـہ هایے ڪـہ حواست نیست ،
تمامِ لحظـہ هایے ڪـہ بے هوا میانِ اـ؋ـڪارم پرسـہ مے زنے .
حواسم را از تمام جهاלּ مے گیرم و پرتِ تو مے ڪنم ،
ڪـہ تو تنها لایقِ حواس پرت تریלּ حالتِ ممڪنِ منے !
مלּ هنوز هم بـہ گرمیِ اولیלּ سلامِماלּ مے خواهمت …
<< 1 ... 488 489 490 ...491 ...492 493 494 ...495 ...496 497 498 ... 945 >>