صفحات: << 1 ... 484 485 486 ...487 ...488 489 490 ...491 ...492 493 494 ... 945 >>
#If you cannot do great things
do small things in a great way.
اگه نمیتونی کارای بزرگ انجام بدی
کارای کوچک رو به بهترین شکل انجام بده
#هے میخام بنویسم
هے نمیدونم از چی..
هے میخوام بهت ؋ـحش بدم
هے دلم نمیاد..
هے میخام بهت پیام بدم
هے دیگـہ نمیتونم غرورمو بیشتر لـہ ڪنم…
هے میخام بهت ؋ـڪ نڪنم
هے دلم تنگت میشه…
هے میخام دوست نداشتـہ باشم
هے عاشق تر میشم..
اصلا بیخیال این هے هے ها..
حالت خوب است؟!
سرما نخوردہ ای؟!
مواظب خودت هستی؟!
هوا سرد است
لباس گرم میپوشی؟!
دردت بـہ جانم وقتے دلت میگیرد
ڪسے را دارے حالت را خوب ڪند؟!
#بعضی مواقع داستان ما مثل پرنده بالاست.
یک سری عادات غلط داریم که باهاش بزرگ میشیم و شکل میگیریم …
وقتی به خودمون میایم که دیر شده و گیر کردیم
اونموقع ما میمونیم و یک زندان و تنهاییمون !
#«من معلّم هستم»
هرشب از آینه ها میپرسم :
به کدامین شیوه ؟
وسعت ِ یادِ خدا را
بکشانم به کلاس؟
بچه ها را ببرم تا لب ِ دریاچه یِ عشق؟
غرق ِ دریایِ تفکّر بکنم؟
با تبسّم یا اخم؟
«من معلّم هستم»
نیمکت ها نفس ِ گرم ِ قدمهایِ مرا میفهمند
بال هایِ قلم و تخته سیاه
رمز ِ پرواز ِ مرا میدانند
سیب ها دست ِ مرا میخوانند
«من معلّم هستم»
درد ِ فهمیدن و فهماندن و مفهوم شدن
همگی مال ِ من است.
#ذوقی نداشت عطر بهاری که رفتنیست
دلخوش شدن به قول و قراری که رفتنیست
باران پشت شیشه و نقاشی دو قلب
با دست خیس، روی بخاری که رفتنیست
جز رنج بی دلیل به یادم نمانده است
از خاطرات روزشماری که رفتنیست
چون جاده دل نبند به هر رهگذر که نیست
در ایستگاه، عشق قطاری که رفتنیست
با روزهای رفته فراموش کن مرا
دستی بکش به گرد و غباری که رفتنیست
ما غیر داغ، باغ و بهاری نداشتیم
باغی که رفتنیست، بهاری که رفتنیست
<< 1 ... 484 485 486 ...487 ...488 489 490 ...491 ...492 493 494 ... 945 >>