صفحات: << 1 ... 355 356 357 ...358 ...359 360 361 ...362 ...363 364 365 ... 945 >>
#غیرت و حیا چه شد؟
شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب های خود مینویسد: «روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد. قاضی شوهر را احضار کرد. سپس از زن پرسید: آیا شاهدی داری؟
زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد. گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است. چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید!
شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد؟! هرگز! هرگز! من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمیدهم که چهرهی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود. چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید.»
چه خوب بود که آن مرد با غیرت، جامعه امروز ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند.
اللهم أصلح کل فاسد من امور المسلمین
فیروزه افسردگی های روحی و روانی و همچنین ناراحتی های عصبی را درمان میکند
استفاده از فیروزه به عنوان انگشتر یا گردنبند باعث آرامش و دور کردن انرژی های منفی میشود
#شخصیت_نگاری_محرم #بعد از واقعه جانگدار #کربلا و به درک واصل شدن #شمر
شمر بعد از واقعه کربلا، توانست از چنگ مختار بگریزد اما مختار دسـتـور داد کـه او را هـر کجا رفته اسـت، پـیـدا کـنـنـد و بـه سـزاى اعمال ننگینش برسانند. شمر در ماجراى شورش کوفه بر ضدّ مختار از عاملان اصلى بود. در نتیجه یکی از غلامان مختار، به دنبال او رفت ولی غلام شمر او را کشت و بعد به قریه دیگری فرار کرد و از آنجا هم باز به قریه «کلتانیه» تا اینکه سپاهیان مختار در آن جا، او را محاصره کردند.
«مـسـلم ضـبـائى که هم قبیله شمر بود، مىگوید: «ما فرار کردیم و خود را به محلى در مسیر کـوفـه و بصره به نام ساتیدما رساندیم و در نزدیکى آن محل، دهکده کوچکى به نام کلتانیّه در حوالى سواحل فرات قرار داشت. ما در کنار تپّهاى مخفى شدیم که توسط یک روستایی جای ما لو رفت. شب هنگام بود که ماموران مختار ما را محاصره کردند. شمر را دیدم که جامهاى خوشبافت به تن داشت و بدنش پیس(بیماری برص) بود. ما حتى فرصت سوارشدن بر اسب را نیافتیم. درگیرى شدیدى رخ داد. ساعتى بعد صداى الله اکبر شنیدم و کسى فریاد زد خداوند، خبیثى را کشت».
«شمر را دستگیر کردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مىکرد.»
«عبدالرحمن بن عبد مىگوید: من شمر را به هلاکت رساندم. مختار تا نگاهش به سر بریده شمر افتاد، سجده شکر به جاى آورد و دستـور داد آن سـر را بـالاى نـیـزه کـنـنـد و مقابل مسجد جامع شهر در معرض دید مردم قرار دهند تا موجب عبرت همگان باشد».
#امام_حسین_شب_چهارم #ضرورت_درک_محرم
#شخصیت_نگاری_محرم
در بیان اهمیت فرهنگ عاشورای حسینی و عزاداری بر سید و سالار شهیدان همین بس که رژیم اسرائیل با جمع آوری بیش از 80 اسلام شناس برجسته با ملیت های مختلف از سراسر دنیا برای نابودی تشیع و سد راه پیشرفت این مذهب شدن نقشه های متعددی را طراحی کرده است
یکی از افرادی که در این حلقه جوهره اساسی شیعه را به دو بال سرخ و سبز که دربردارنده فرهنگ عاشورا و فرهنگ مهدویت است، تشبیه کرد فرانسیس فوکویامای امریکایی بود
بر همین اساس فوکویاما معتقد بود که
برای نابودی شیعه باید به انحاء مختلف این دو بال سرخ و سبز را از شیعه گرفت ‼️
و در این بین نقش بی بدیل عاشورا و هیئت های عزای حضرت اباعبدالله بیش از پیش آشکار می شود؛ چرا این هیئت ها نشر دهنده و زنده نگاه دارنده فرهنگ عاشورا در جهان هستند
از طرفی نیز شیعیان با برگزاری جشن های مهدویت در سراسر جهان تشیع، روح امید را در جان عالم می دمند و این یعنی پاسبانی از دومین رکن شیعه که همان فرهنگ مهدویت است
عاشورا و محرم بهانه ای برای حسینی بودن و حسینی زیستن
دوستان نباید در بحبوحه رسم اقامه عزا بر امام حسین، از فلسفه اهداف سید الشهداء ، زندگی به سبک امام حسین و آرمان ها و تعالیم حسینی غفلت کرد
باید بدانیم که محرم و صفر، عاشورا و تاسوعا، سینه و زنجیرزنی چای و شربت، علم و پرچم گردانی همه و همه بهانه ای است برای یک لحظه و شاید که یک عمر، حسینی بودن و حسینی زیستن ‼️
#سرنوشت قاتلان کربلا
#یزید بن معاویه
از نظر تاریخ، خصوصاً تاریخ تشیع، مسلّم است که عامل اصلی شهادت امام حسین (ع) و یارانش، یزید بن معاویه بوده است. او پس از اینکه سر بریده حضرت را نزدش آوردند با چوب به دندانهای مبارک امام میزد. ماجرای هلاکت یزید به این شرح است که او روزی با سربازانش برای شکار به صحرا رفت و برای شکار آهویی به اصحابش گفت: «خودم به تنهایی برای شکار این آهو اقدام میکنم و کسی با من نیاید.» فرار آهو باعث شد که یزید از سربازانش دور شود و آنها هر چه به دنبال او گشتند، او را پیدا نکردند. یزید بن معاویه در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب میکشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد که یزید خشمگین شد و گفت: «اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام میکنی»، آن اعرابی گفت: «ای برادر تو کیستی؟»، که یزید در پاسخ گفت: «من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم.» صحرانشین هنگامی که یزید بن معاویه را شناخت، خشمگین شد و شمیشر را به سمت یزید فرود آورد اما بر سر اسب اصابت کرد و اسب پا به فرار گذاشت و یزید آنقدر بر زمین کشیده شد که به هلاکت رسید.
<< 1 ... 355 356 357 ...358 ...359 360 361 ...362 ...363 364 365 ... 945 >>