صفحات: << 1 ... 348 349 350 ...351 ...352 353 354 ...355 ...356 357 358 ... 945 >>
#شخصیت_نگاری_محرم گفت: #پدر را بزنم یا پسر را؟!
و خوب فهمید باید کدام را هدف تیر قرار دهد!… جانِ حسین، بى جان شد!
انگار “مقتل"ها هم فراموش کردند “على اصغر” سیراب شد و از دنیا رفت!… کودک حسین، جرعه اى “تیرِ سه شعبه” نوشید و از دنیا رفت!
…حالا حسین مانده و کودکى غرق به خون!… … حالا حسین مانده و خبرى که با شنیدنَش، ربابْ جان، بى جان مى شود!
… حالا حسین مانده! مردّد بین رفتن و ماندن!
خدایا! مگر یک مَرد، چقدر توان دارد تا بار این همه مصیبت را بر دوش کِشد؟!
خدایا! چه کند حسین با این همه تنهایى؟!
خونِ گلوى على را به آسمان مى پاشد و قطره اى از آن بر زمین نمى ریزد! … و چه آسان است بر من، وقتى خدا مى بیند!
على جان!… اصغرم!…
تو را به خدا به خاطر دلِ مادرت بمان!
هرکس که دید رأس تو بر روى نیزه ها
آهى کشید و گفت: که بیچاره مادرش…
شب هفتم محرم، شب باب الحوائج حضرت علی اصغر(ع)، شب بستن آب بر روی خیمه ها… تسلی دل سوخته حضرت رباب: صلوات!
#کیا یادشونه^~^
اولیا شلخته،دومیا پاتخته، سومیا رئیسن
چهارمیا پلیسن، پنجمیا روفوزه یه وری میرن تو کوزه !
دخترا بادکنکن دست بزنی میترکن!
پسرا پنیرن دست بزنی می میرن!
دخترا موشن مثل خرگوشن
پسرا شیرن! عکس رو شیشه شیرن!
همه ساکت بودند ناگهان خری گفت…
گوینده خر است که تو باشی!
حرف زشت زدی؟ آینه!
آینه، آینه داره…تو صد تا آینه هم یه چیزی پیداس!
تقلید کار میمونه
میمون جزء حیوونه! ( مثلا اگه نمیگفتیم میمون جزء حیوونه فکر میکردن جزء حبوباته؟؟؟
هرﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﻴﻢ #ﺯﺧﻤﻬﺎ #ﻋﻤﻴﻖ ﺗﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻳﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻏﺼﻪ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﺍﺷﺖ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻓﺮﺍﻕ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﮐﺸﻴﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. ﺷﺎﺩﯼ ﻫﺎ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﻭ ﮔﺬﺭﺍ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺷﺎﻳﺪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﻳﺎﺩ ﺑﻤﺎﻧﺪ!…
ﺍﻣﺎ ﺭﻧﺠﻬﺎ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﺶ ﻓﺮﻕ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ، ﺗﺎ ﻋﻤﻖ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﺩﻡ ﺭﺧﻨﻪ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻴﮑﻨﻴﻢ!…
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﺻﻴﺖ #ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ!
<< 1 ... 348 349 350 ...351 ...352 353 354 ...355 ...356 357 358 ... 945 >>