صفحات: << 1 ... 328 329 330 ...331 ...332 333 334 ...335 ...336 337 338 ... 945 >>
#قضاوت با شما
اینها رسانه هایی است که آقای رییس جمهور حاضر ادعا کرده اند نداشتند
و بدون رسانه در رقابت انتخابات شرکت کرده اند
ایا نمی دانند که خدا می بیند؟!
کپی برداری با ذکر صلوات برای تعجیل در فرج
#کدام پرنده است که نداند
راه خانه از کدام سو ست؟
پرنده که راه گم کند
دل از آشیان کنده است
و آنقدر تنها بوده است
که در اوج آسمان
ناگهان بال هایش را ببندد
و خودش را تا ابد در آغوش کشد…
#و عشق
مثل همین گلدانهای شمعدانی
در ایوان
حضورِ غریبِ معلقی دارد…
#شخصیت_نگاری_محرم #بشیر بن جذلم (1) گوید: نزدیکى مدینه علىّ بن الحسین علیهما السّلام فرود آمد و زنان را فرود آورد و خیمه ها را بر پا داشت، و فرمود: «اى بشر (بشیر) پدرت که خدایش رحمت کناد شاعر بود، آیا تو را نیز توان سرودن شعر هست؟» گفتم: آرى یا ابن رسول اللَّه، من شاعرم.
فرمود: «وارد مدینه شود و شهادت ابا عبد اللَّه علیه السّلام را اعلان نما».
بشر مى گوید: بر اسبم بر نشسته آن را برجهانده تا داخل مدینه شدم، چون به مسجد پیامبر رسیدم، صدایم را به گریه بلند کرده چنین سرودم:
یا أهل یثرب لا مقام لکم بها قتل الحسین فادمعى مدرار
اى اهل مدینه دیگر مدینه جاى اقامت شما نیست، حسین کشته شد که من همواره مى گریم
الجسم منه بکربلاء مضرّج و الرّأس منه على القناة یدار
جسم مطهرش در کربلا خون آلوده، و سر انورش بر روى نیزه ها گردانده شد سپس گفتم: این على بن الحسین علیهما السّلام است که با عمّه ها و خواهران به ساحت شما در مدینه نزدیک شده است و من پیک اویم که جاى آنان را به شما بگویم و نشانتان دهم.
راوى گوید: در مدینه مخدّره و محجّبه اى نماند جز آن که از پرده بدر آمده، با سر برهنه چهره ها را مى خراشیدند و بر گونه ها تپانچه مى نواختند، و ناله را به وا ویلا بلند مى کردند. هرگز چون آن روز مرد و زن گریان، و چونان روزى تلختر بر مسلمانان بعد از وفات رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله ندیدم.
دخترکى را دیدم که بر حسین علیه السّلام نوحه مى کرد و مى سرود:
نعى سیّدى ناع نعاه فأوجعا فامرضنى ناع نعاه فافجعا
ناعى (2) مرگ سیدم را خبر داد که درد آور بود و این خبر فجیع ناعى بیمارم کرد
أ عینىّ جودا بالمدامع و اسکبا وجودا بدمع بعد دمعکما معا
اى چشمهایم اشکهایتان را جارى کنید و این اشک پیاپى ببارد
على من دهى عرش الجلیل فزعزعا و أصبح انف الدّین و المجد أجدعا
گریه بر عزیزى که داعیه اش عرش را جنبانده، و بینى دین و مجد قطع گردید
على ابن نبىّ اللَّه و ابن وصیّه و ان کان عنّا شاحط الدّار اشسعا
گریه کنید بر فرزند پیامبر و فرزند وصى او، گر چه از ما به غایت دور بود بعد به من گفت: اى ناعى، حزن ما را با خبر شهادت ابى عبد اللَّه علیه السّلام تجدید کردى و بر جراحاتى که هنوز درمان نشده بود نمک پاشیدى، تو که هستى خدایت رحمت کند؟
گفتمش: من بشیر بن حذلم هستم، مولایم على بن الحسین مرا فرستاده، و او با اهل البیت در فلان جایند.
گوید: مردم مرا رها کرده به سوى بیرون مدینه شتافتند، من اسبم را رانده تا به آنان رسیدم و دیدم که مردم راهها و مواضع را پر کرده و گرفته اند، از اسبم فرود آمده پیاده جمعیت را شکافته تا به در خیمه ها رسیدم. هنوز امام سجاد در درون خیمه بود، بعد بیرون آمد در حالى که دستمالى در دست داشت و بدان اشک خود را پاک مى کرد، و خادمى هم پشت سرش با کرسى بود، کرسى را بر زمین نهاد و امام بر آن نشست و نمى توانست از اشک خود دارى کند، صداى گریه مردم و ناله دختران و زنان بلند شد، و مردم از هر سوى امام را تعزیت مى گفتند، گوئیا آن قطعه زمین یک پارچه صداى ضجّه شده بود.
امام سجاد با دست فرمان سکوت داد، همگان از ناله باز ایستادند.
#شخصیت_نگاری_محرم راوى گوید: زینب دخت علىّ علیهما السّلام برخاست و فرمود:
(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ ، و صلّى اللَّه على محمّد و آله أجمعین، صدق اللَّه کذلک یقول:
«ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ »)، «حمد مر خداى پروردگار جهانیان را سزاست، و درود خدا بر محمّد و بر همه آل او باد، خدا راست فرموده که فرمود: «سپس پایان کار آنان که بد کردند این است که آیات خدا را تکذیب کرده و بدانها استهزا کنند (1)».
اى یزید، آیا گمان برده اى حال که جاى جاى زمین و آفاق آسمان را بر ما گرفتى و بستى و ما چونان کنیزان رانده شدیم، مایه خوارى ما و موجب کرامت توست!! و حکایت از عظمت مکانت تو دارد که این چنین باد در بینى انداخته اى، و برق شادى و سرور از دیدگانت مى جهد، حال که دنیا را براى خود مرتّب و امور را برایت منظم مى بینى، و ملک و سلطنت ما برایت صافى گردیده لختى آرام گیر، مگر سخن خداى را فراموش کرده اى که فرمود: «گمان مبرند آنان که کافر شدند و ما آنان را مهلت دادیم (این مهلت) براى آنان خیر است، ما همانا مهلت دادیم آنان را که بر گناه خود بیفزایند و براى آنان عذاب خوارکننده خواهد بود (2)».
آیا این از عدل است اى فرزند آزادشده ها که زنان و کنیزان تو در پس پرده باشند و دختران رسول اللَّه اسیر؟! پرده هایشان را دریدى، و چهره هایشان را آشکار کردى، آنان را چونان دشمنان از شهرى به شهرى کوچانیده، ساکنان منازل و مناهل بر آنان اشراف یافتند، و مردم دور و نزدیک و پست و فرو مایه و شریف چهره هایشان را نگریستند، در حالى که از مردان آنان حامى و سرپرستى همراهشان نبود.
چگونه امید مى رود از فرزند کسى که جگرهاى پاکان را به دهان گرفته و گوشت وى از خون شهداء پرورش یافته است؟! و چسان در عداوت ما اهل البیت کندى ورزد آن که نظرش به ما نظر دشمنى و کینه توزى است؟! آن گاه بدون احساس چنین گناه بزرگى بگویى: (اجداد تو) برخیزند و پایکوبى کنند و به تو بگویند: اى یزید دست مریزاد، در حالى که با تازیانه و عصایت بر دندانهاى پیشین ابى عبد اللَّه علیه السّلام بزنى.
چرا چنین نگویى، و حال آن که از قرحه و جراحت پوست برداشتى و با ریختن خون ذرّیه محمّد صلّى اللَّه علیه و آله که ستارگان زمین از آل عبد المطلب اند خاندان او را مستأصل کردى و نیاکان خود را مى خوانى، و به گمان خود آنها را ندا در مى دهى.
(اى یزید) زودا که به آنان بپیوندى و در آن روز آرزو مى کردى که اى کاش شل بودى و لال و نمى گفتى آنچه را که گفتى و نمى کردى آنچه را که کردى.
خداوندا حقّ ما را بگیر، و از آن که به ما ستم کرد انتقام ستان، و غضب خود را بر آن که خونهاى ما را ریخته، حامیان ما را کشته فرو فرست.
(اى یزید) به خدا سوگند جز پوست خود را ندریدى و جز گوشتت را نبریدى، بى تردید بر رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله وارد مى شوى در حالى که خون ذرّیّه اش را ریختى و پرده حرمت فرزندانش را دریدى و این جایى است که خدا پراکندگى هایشان را جمع و پریشانیهایشان را دفع، و حقوق آنان را بگیرد «آنان را که در راه خدا به شهادت رسیدند مرده مپندار، بل زندگانى هستند که در نزد پروردگارشان مرزوق اند (3)».
(اى یزید) همین قدر تو را بس است که خداى داور، و محمّد صلّى اللَّه علیه و آله دشمنت و صاحب خون، و جبرئیل پشت و پشتوان باشد، و زودا بداند آن کس که فریبت داد و تو را بر گرده مسلمانان سوار کرد، چه بد جانشینى برگزیده، و کدام یک مکانتى بدتر داشته نیرویى اندکتر دارد.
یزید، گر چه دواهى و بلاهاى زیاد از تو بر من فرود آمد ولى هماره قدر تو را ناچیز دانسته فاجعه ات را بزرگ، و نکوهشت را بزرگ مى شمرم، چه کنم که دیدگان، اشکبار و سینه ها سوزان است.
شگفتا و بس شگفتا کشته شدن حزب اللَّه نجیبان به دست حزب شیطان طلقاء است، از دستهاى پلیدشان خونهاى ما مى چکد، و دهانهاى ناپاکشان از گوشت ما مى خورد، و آن جسدهاى پاک و پاکیزه با یورش گرگهاى درنده روبروست، و آثارشان را کفتارها محو مى کند، و اگر ما را غنیمت گرفتى، زودا دریابى غنیمت نه که غرامت بوده است، آن روز که جز آنچه دستهایت از پیش فرستاده نیابى، و پروردگارت ستمگر بر بندگانش نیست، و شکایتها به سوى خداست.
هر کید و مکر، و هر سعى و تلاش که دارى به کار بند، سوگند به خداى که هرگز نمى توانى، یاد و نام ما را محو و وحى ما را بمیرانى، چه دوران ما را درک نکرده، این عار و ننگ از تو زدوده نگردد. آیا جز این است که رأى توست و باطل، و روزگارت محدود و اندک، و جمعیت تو پراکنده گردد، آرى، آن روز که ندا رسد: أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ .
پس حمد مر خداى راست که براى اوّل ما سعادت و مغفرت، و براى آخر ما شهادت و رحمت مقرر فرمود.
از خدا مسألت مى کنیم ثواب آنان را تکمیل فرموده و موجبات فزونى آن را فراهم آورد، و خلافت را بر ما نیکو گرداند، چه او رحیم و ودود است، خداى ما را بس است چه نیکو وکیلى است.
یزید لعنة اللَّه علیه گفت:
یا صیحة تحمد من صوائح ما أهون الموت على النّوائح
صیحه از زنان صیحه کننده زیبا، و مرگ بر زنان نوحه گر چه ناچیز است راوى گوید: یزید با شامیان در امر اهل البیت مشورت کرد که چه کند. شامیان (علیهم لعائن اللَّه) گفتند: از سگ بد بچّه مخواه.
نعمان بن بشیر گفت: آن گونه که پیامبر با آنان رفتار مى کرد عمل کن.
مردى از شامیان به فاطمه دخت حسین علیه السّلام نظرى افکند و گفت:
- اى امیر این دختر را به من ببخش.
فاطمه به عمّه اش گفت: عمّه جان! یتیم گشتم و اکنون کنیزى؟
فرمود: نه و کرامتى مر این فاسق را نیست.
شامى گفت: این، دخترک کیست؟
یزید علیه اللعنة گفت: این فاطمه دختر حسین، و آن هم زینب دخترن على است.
شامى: حسین فرزند فاطمه و علىّ بن ابى طالب!! یزید: آرى.
شامى: خدا لعنتت کند اى یزید، عترت پیامبر را مى کشى و ذرّیه اش را به اسارت مى گیرى، به خدا که جز این گمانم نبود که اینان از اسیران روم اند.
یزید: به خدا تو را به آنان ملحق مىن کنم، فر
<< 1 ... 328 329 330 ...331 ...332 333 334 ...335 ...336 337 338 ... 945 >>