صفحات: << 1 ... 327 328 329 ...330 ...331 332 333 ...334 ...335 336 337 ... 945 >>
ای شهیدگمنام
من و تو درگمنامی باهم شریکیم
تو پلاکت را گم کردی من هویتم را
تو پلاکت را گم کرده ای و من خدایم را
تو میدانستی فاطمه زهرا هر شب بر مزار شهیدان گمنام میاید پس معامله کردی که گمنام بمانی
آری !
ما هویتمان را گم کرده ایم و گمنام ترین گمنامان عالم امکانیم
پس ای شهید !
برایمان تو حمدی بخوان که تو زنده ای و ما مرده
#ب یاد شهدا
#حکمت 54 نهج البلاغه
هیچ ثروتی چون عقل،
هیچ فقری چون نادانی ،
هیچ ارثی چون ادب
و هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست
#جالبه
فَروَردین
خَستِه وُ داغونَم کِه باشِه بازَم تُورُو خُوشحال میکُنِه
هَمیشِه شاد بِه نَظَر میآد اَما سینَش پُر اَز غَمِه
فَقَط یِه [فَروَردینی]لیاقَتِ اِعتِماد رُو دآرِه
اُردیبِهِشت
یِه اُردیبِهِشتی میتونِه راهِ زِندِگیتُو نِشونِت بِدِه
هَمیشِه اونجوری هَستَن کِه بِنَظَر میان کَم حَرفُ خونگَرم
بآ [اُردیبِهِشتیا]بودَن لیاقَت میخوآد
خُرداد
فَقَط یِه خُردادیِه کِه وَقتی عاشِق بِشِه واسِه عِشقِش جون میدِه
یِه خُردادی بی مِنَت میمونِه اَما بی دَلیل نِمیره
[خُردادیا]زِندِگی نِمیکُنَن پادِشاهی میکُنَن
تیر
یِه تیر ماهی هیچوَقت تَرکِت نِمیکُنِه دَرکِت میکُنِه
تَرجیح میدَن یِه حَقیقَت نابودِشون کُنِه تآ اینکِه یِه دُروغ آرومِشون کُنِه
آدَمآ سَخت بِه دِل [تیریها]میشینَنـ
اَما اونا بِه دِلِ هَمِه میشینَن
مُـرداد
مُردادیا خِیلی با اِحساسَن وَلی با اِحساسِ کَسی بازی نِمیکُنَن
دورُو وَرِشون حَسود زیاد هَست چُون بِهتَر اَز اونا هیجآ نیس
شَهریوَر
اَگِه بِه یِه شَهریوَری بَدی کَردی سُکوت کَرد بِدون اَز چِشمِش اُفتادی
بودَن بآ شَهریوَری لیآقَت میخوآد
[شَهریوَری هآ]سَخت عاشِق میشَن وَلی پآیدآر
مِهر
خُدآ مُتِوَلِدینِ مِهر را آفَرید تآ آدَما اَز بی مِهری هَلآک نَشَوَند
جَذآب وُ تو دِل بُرُو هَستَند
اَصَن رِفیق بآیَد مِهری بآشِه
یِه[مِهری]رُو دآشتِه بآشی غَمی نَداری
آبان
یِه آبانی وَقتی میگِه هَستَم
یَعنی تآ تَهِش هَست خیالِت راحَت
عِشقِ آبانی مِثِ عِبآدَت میمونِه بَعد اَز نیَت
دیگِه بِه اَطرآفِش نِگاه نِمیکُنِه
بی [آبانـ] دُنیآ بیابان میشَوَد
آذَر
آذَریآ آرِزویی نَدارَن چُون آرِزوی هَمِه هَستَن
آذَریا هَمونآن کِه اَز جآدِه خآکی میرَن تآ مِنَتِ آسفآلتُ نَکِشن
[آذَریا]سَرِشون بالاس چُون میدونَن کِه بِهتَرینَن
دِی
دِی مآهیا بَلَد نیستَن مُخ بِزَنَن وَلی بَدجور دِل میبَرَن
دِی مآهیا بَدجور تو دِل بُرُو هَسَن
دآشتَنِ یِه[دِی مآهی]یَنی نَهایَتِ خُوشبَختی
بَهمَن
بَهمَنیا سَرد نیستَن فَقَط زَبونِه چاپلوسی بَلَد نیستَن اونا باِحساس تَرینَن
وَقتی بِخوان شاد باشَن و بِخَندَن هیچی جُلودارِشون نیس
کَسی بااومَدَنِ یِه [بَهمَنی]ذُوق مَرگ نَشِه مُطمَعِنَن بَعد اَز رَفتَنِش دِق مَرگ میشِه
اِسفَند
بَرآیِ رِسیدَن بِه بالاتَرین قُلِه جَهان کافیِه اِسفَندی باشی
اِسفَندی ها هَرچِقَدرَم بَد بِبینَن و بِشکَنَن فَقَط نِگآه میکُنَن و میبَخشَن
[اِسفَندی]کِه باشی میشی تَه تَغاریِ خُدآ
#زیباترین شعر مولانا
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
قرعه امروز به نام من و فردا دگری
می خورد تیر اجل بر پر و بال من و تو
مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی
گیرم که کل جهان باشد از آن من و تو….
هر مرد شتربان اویس قرنی نیست
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست
بر مرده دلان پند مده خویش میازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
جایی که برادر به برادر نکند رحم
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست
#لذت بخش ترین زمان برای زنها جلو مادر شوهرشون میدونید چه زمانیه؟!
وقتی که مادر به پسرش میگه پسرم تو که این غذارو نمیخوردی:/
عروسه مادر شوهرشو نگاه میکنه و میگه نه مادر جان من عادتش دادم بخوره^~^
محققان لذت این لحظه رو برای عروسها، مساوی با پیروزی در جنگ جهانی دوم دانستهاند!
<< 1 ... 327 328 329 ...330 ...331 332 333 ...334 ...335 336 337 ... 945 >>