صفحات: << 1 ... 137 138 139 ...140 ...141 142 143 ...144 ...145 146 147 ... 945 >>
گام اول
مرد مجازی: سلام خواهرم
زن مجازی: سلام (هر چه باشد جواب سلام واجب است!)
مرد مجازی: خواهری من قصد مزاحمت ندارم.
فقط بعنوان برادرتان درخواستی دارم.
زن مجازی: (باکمی تعلل و تأمل) خواهش میکنم، بفرمایید!
مرد مجازی: من رفتار شما را در گروهها دیدهام. شما واقعاً خانم موقر
و فهمیدهای هستید. من در فضای مجازی به دنبال کسی مثل شما
هستم که مثل خواهرم مواظبم باشد و نگذارد در لغزشگاهها
دچار لغزش شوم! به راهنمایی شما در این فضای آلوده
در برخورد با نامحرمان خیلی نیاز دارم!
زن مجازی: حرف عجیبی میزنید! چه نیازی هست که شما با یک
نامحرم ارتباط آلوده داشته باشد تا از ارتباطهای آلوده دیگر در امان بمانید؟
مرد مجازی: نه اینطور قضاوت نکنید! من به دنبال آلودگی و هوس
و این حرفها نیستم. از وقار شما در برخورد با دیگران خوشم آمده
خانمهای زیادی سعی کردهاند با من ارتباط برقرار کنند اما من خودم را
از همه آلودگیها نجات دادهام شکر خدا.
به دنبال نقطه اتکایی برای فرار از وسوسههای فضای مجازی میگردم
زن مجازی: ببخشید من معذورم. من قبل از اینکه غریقی را نجات
بدهم خودم به ورطه نابودی کشیده میشوم.
لطفاً پیام ندهید چون بلاک میکنم!
مرد مجازی: اجازه میدهید فقط پیامهای مذهبی برای شما ارسال کنم؟
زن مجازی: اشکال ندارد. من استفاده میکنم
اما حق چت کردن ندارید چون پاسخ نمیدهم!
مرد مجازی: حتماً! حتماً!…
گام دوم
مرد مجازی: ببخشید خواهر سؤالی دارم. شما متأهل هستید؟
چون جواب هیچکدام از سؤالاتی که از شما میپرسم نمیدهید!
زن مجازی: بله.من متأهلم و همسرم از همه تعاملات من در این فضا خبر دارد
مرد مجازی: من هم متأهل هستم.
زن مجازی: پس شما متأهل هستید؟شرمآور است که با وجودیکه
متأهل هستید به دنبال زنهای دیگر هستید.
ولی من ترجیح میدهم همه انرژی و وقتم را برای همسرم صرف کنم.
مرد مجازی: شما دوباره برگشتید به پله اول! من که گفتم دنبال یک
مشاور روحی هستم. چرا از کمک به من مضایقه میکنید؟
گام سوم
مرد مجازی: آبجی لطفاً کمی درباره هدف زندگی برای من
توضیح بدهید. من احساس پوچی میکنم…
و پاسخ زن مجازی… :)
مرد مجازی: خیلی عالی توضیح دادید. کسانی مثل شما
حقیقتاً کمیاباند. من قدردان شما هستم!
گام چهارم:
مرد مجازی: خواهرم رفتارهای خانمم جدیداً کلافه کننده است.
نمیدانم چطور باید با او رفتار کنم تا زندگیام لذتبخش شود
شما که خانم هستید لطفاً من را راهنمایی کنید!
و پاسخ زن مجازی… :)
گام پنجم:
مرد مجازی: ایکاش به خانمم تفهیم میکردم که مثل شما فکر کند،
مثل شما صحبت کند و مثل شما رفتار کند…
و پاسخ زن مجازی درحالیکه در دلش قند آب میشود… :)
گام ششم… :) :)
️گام هفتم… ❤ ❤ :) :) :)
️گام هشتم… ❤ ❤ ❤ ❤
گام آخر:
اکنون دیگر زن، یک هویت مجازی نیست. واقعیتی است ویرانه که
در کنجی نشسته و با حسرت تمام به خرابههای زندگیاش نگاه میکند
و هراز گاهی قطره اشکی، صورتش را خیس میکند…
همه لحظات شاد زندگی او و همسرش از مقابل چشمان خیسش
رژه میروند اما دیگر کار از کار از گذشته است…
سرمایههای بزرگی را به خاطر چیزی ازدستداده است
که واقعیتی جز گناه و خیانت و دروغ نداشته است…
نویسنده؛
این داستان واقعی بود.
برای یکی از آشنایان نویسنده داستان اتفاق افتاده است
و روال رابطه ناصحیح به همین صورت بازسازیشده در داستان بوده
است؛ و هرروز این داستانهای واقعی تکرار خواهد شد
اگر یقین نداشته باشم که شیطان گامبهگام ما را به نیستی و فنا نزدیک میکند
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ امَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ
وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ
(سوره نور، آیه 21)
ﻫﯿﭻ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻣﻬـــــﺪﯼ(عج) ﺧﺒﺮ؟
ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻫﺮ ﺷﺒﺶ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ؟
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ،
ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ،ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﻏﻢ ﺍﺳﺖ،
ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ!
ﻣﻬﺪﯼ ﻏﺮﯾﺐ ﻭ ﺑﯽ ﮐﺲ ﺍﺳﺖ،
ﺟﺎﻥ ﻣﻮﻻ ﻣﻌﺼﯿﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ،
ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ!
ﺑﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﻏﻔﻠﺖ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ؟
ﻏﺮﺑﺖ ﻭﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻮﻻﯾﻤﺎﻥ؟
ﻣﺎ ﻋﺒﯿﺪ ﻭ ﻋﺒﺪ ﺩﻧﯿﺎ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﯾﻢ،
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﻣﻬـــــﺪﯼ ِﺯﻫﺮﺍ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﯾﻢ،
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﮔﯽ،
ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ … ؟
یادمـــــان باشداگرتنگـــــی ِدل غوغـــــاکرد،
مهــــ ❤ ــــدی ِفاطمه تنهاست،از او یاد کنیـــــم.
░░░ ░░░『ﺍﻟﻠّﻬﻢ ﻋﺠّﻞ ﻟﻮﻟﯿّﮏ ﺍﻟﻔﺮﺝ』
#بعضى ها مثل یک اتفاق عجیب
حال آدم را خوب مى کنند،
مثل هواے تازه اند
آدم دلش مى خواهد
در رویاهایش دستشان را بگیرد
و بگوید تو که باشى
مگر آرزوے دیگرے مى ماند؟!؟!
کنار بعضی ها
نهایت بودن است
نهایت زندگیست
استشمام عطر بعضی ها
آدم را به توان ابدیت جان می بخشد…
<< 1 ... 137 138 139 ...140 ...141 142 143 ...144 ...145 146 147 ... 945 >>