صفحات: << 1 ... 976 977 978 ...979 ...980 981 982 ...983 ...984 985 986 ... 989 >>
مواظب گرمای دلت باش
تا کاری که زمستان با زمین کرد
زندگی با دلت نکند
نباید توقعی داشته باشی مگر از “خودت”
فهمیدم بعضی هارا هرچند “نزدیک"نباید باور کرد
روی بعضی ها هر چند ” صمیمی “نباید حساب کرد
فهمیدم بعضی ها را هرچند “آشنا"نمی توان شناخت…
و این اصلا تلخ نیست،شکست نیست"آگاه شدن"نام دارد.ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی،این آگاهی “دردناک"است،اما تلخ هرگز…
نه تو می مانی و نه اندوه…
ونه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم؛
غضه هم میگذرد ؛آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند
یه قلب شکسته یه روح پریشون
یه عاشق یه تنها یه بی کس یه مجنون
از اون مرد مغرور یه دیوونه مونده
یه ویرونه بی تو از این خونه مونده
تو دنیامو بردی سپردی به ماتم
ولی تو خیالم هنوزم باهاتم
هنوزم همونم یکم مبتلا تر هنوزم همونی یکم بی وفا تر
یکم بی تفاوت یه عالمه غریبه تن نیمه جونم هنوزم غریبه
یه وقتا یه گیجم واست گل می یارم می یام پیش عکست تو گلدون میزارم
حواسم بهت نیست تو که نیستی پیشم تو یادم می یایی و پر از گریه میشم
تو از من بریدی من از تو بریدم خدارو چ دیدی شاید خواب دیدم
ک تو رفتی و رفتم از این زمونه چی ب روزم اومد اخه کی میدونه؟
عشق ** رنگ خــداست ، اى باران
عـــــاشــــقى كيـــــمياست ، اى باران
من غـــــريبــم ، غـــــريــــبه اى تنــــها
درد من ، بــــى دواســـــت ، اى باران
گــــر چـــه در خــــود شكسته ام ، اما
گـــريــــه ام بــى صداست ، اى باران
يك نــــفر ، بـــاز هـــم ، صدايم كــــرد
اين صـــــــدا آشــــــناست ، اى باران
من و تــــو ، رهســـــپار دريـــــايـــــيم
عــــاشــــقى، سـهم ماست ، اى باران
دل من ، بــــــاز هـــم بـــهانـــه گــرفت
شـــانــه هـــايت كجــاست ؟ اى باران
<< 1 ... 976 977 978 ...979 ...980 981 982 ...983 ...984 985 986 ... 989 >>