صفحات: << 1 ... 972 973 974 ...975 ...976 977 978 ...979 ...980 981 982 ... 989 >>
صد نامه فرستادم ، صد راه نشان دادم
یا راه نمیدانی ، یا نامه نمیخوانی ……
درد من را بگذارید به شیدایی خویش
ساغرم را بگذارید به اغوایی خویش
چه هراسی ست مرا درد دمادم بدهند؟
خو گرفته به غمم صرف شکیبایی خویش
عشق فرموده که رسوای جهانی بشوم
حال من را بسپارید به رسوایی خویش
همچو فواره که در اوج بیفتد ز غرور
در سقوطم ز نفس های تماشایی خویش
من همان خشت فرو ریخته از زلزله ام
که دگر نیست در اندیشه ی برپایی خویش
بعد مرگم بنویسید که عهدش نشکست
تا ابد ماند وفادار به تنهایی خویش
خدا را دوست دارم …
حتی اگر سکوت کرده باشه … !
دنیا
خیلی زیرکانه گرده.
هر وقت حس کردی به آخر رسیدی،
شاید در نقطه شروع باشی!…
<< 1 ... 972 973 974 ...975 ...976 977 978 ...979 ...980 981 982 ... 989 >>