صفحات: << 1 ... 542 543 544 ...545 ...546 547 548 ...549 ...550 551 552 ... 989 >>
#وقتی انسان سعی می کند تا خوب باشد، در نفس خوب بودن، ضد آن یعنی بدی نیز وجود دارد. هرچیزی به طور قطع ضد خود را نیز شامل میشود و کوشش و تلاش در جهت غلبه بر آن، ضد آن صفت را که خود از آن صفت سرچشمه گرفته، تقویت میکند. هنگامی که شما طالب تجربهی حقیقت یا واقعیت هستید، نفس این طلب، از عدم رضایت شما نسبت به آنچه که “هست” یا آنچه میبایست باشد، ناشی میشود. لذا انسان ناگزیر است از طلب و خواهشهای پی در پی رهایی پیدا کند، زیرا در غیر این صورت پایان و انتهایی وجود نخواهد داشت. برای دهلیز دوگانگی و احولیت، تنها راه رهایی ، شناخت خود تا درجهای است که ذهن از جستجو باز ایستد. یک چنین ذهنی طالب تجربه نیست. چنین ذهنی اصولا قادر نیست که طالب مبارزه و درگیری و مساله آفرینی یا جستجوی راه حل ها و پاسخ های آن باشد. یک چنین ذهنی با خود نمی گوید : “من خواب هستم یا من بیدارم". چنین ذهنی به طور کامل ، همان چیزی است که “هست"، تنها یک ذهن سطحی، محدود، حرمان زده و شرطی_شده ، همواره در حال جستجوی هرچه بیشتر هست.
#کریشنامورتی / رهایی از دانستگی
#سخت ترین شب زندگی همون شبی هست که تصمیم میگیری با خودت رو راست باشی. همه حرفایی که تو دلت مونده رو به خودت میگی و اشتباهاتت رو بلند تکرار میکنی. یادت میاد این زندگی اون چیزی نیست که میخواستی. پس تا صبح با خودت کلنجار میری، خودت رو بغل میکنی و میفهمی چقدر از خودت دور شدی. شبی که با آدمی که قبلا بودی خداحافظی میکنی و فراموش میکنی زندگی قبلی رو. یه زندگی جدید رو شروع میکنی و دوباره به دنیا میای.
سخت ترین تصمیم رو میگیری. تصمیم میگیری تغییر کنی. شبی که خیلی سخت میگذره ولی ارزشش رو داره چون خیلی زود صبح میشه. صبحی که با روزای دیگه فرق داره.
چون تو فرق کردی…
دلا یاران سه قسمند گر بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
محبت کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار
به پایش جان بده تا میتوانی…
آری آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست!
#فروغ فرخزاد
زندگی هرکسی
رنجهای بیشماری ست
که نه
تاب تحملش هست….
و نه
ناب
محرمی
برای به حرف نشستنش….!
.
آدمها
اگر
زیاد سکوت می کنند….
اگر
بلندتر از دیگران
می خندند….!
.
اگر
بی هوا….
بی خبر….
بی خداحافظی
می روند و
قید
عاشقانه هایشان را می زنند…
.
بسیار غمگینند….!
.
و خیلی
بسیارتر از
آنی
که فکرش را بکنید
در رنجند….
.
رنجهایی بزرگ….
زخمهایی عمیق….
و دردهایی
که دیگر
برایشان
دل و دماغی
برای دلبازی و
دلبری
نگذاشته است…..!
.
گفتگوهای آدمی
با خودش
روزی
تمام می شود
و جایش را می دهد
.
به قلم….
به شعر….
به سیگار….
به تنهایی….
به کتاب….
به چای….
به سفر….
به سکوت…..
.
سکوت….
سکوت….!
<< 1 ... 542 543 544 ...545 ...546 547 548 ...549 ...550 551 552 ... 989 >>