صفحات: << 1 ... 420 421 422 ...423 ...424 425 426 ...427 ...428 429 430 ... 989 >>
#17 تیرماه 1398
چه زیبا گفت
خوشبختی گاهی آنقدر دم دستمان است که نمیبینیمش، که حسش نمیکنیم!
چایی که مادر برایمان میریخت و میخوردیم، خوشبختی بود.
دستهای بزرگ و زبر بابا را گرفتن، خوشبختی بود.
خنده های کودکیهامان، شیطنت ها، آهنگ های نوجوانیمان، خوشبختی بود.
اما ندیدیم و آرام از کنارشان گذشتیم، چای را با غرغر خوردیم که کمرنگ یا پر رنگ است، سرد یا داغ است.
زور زدیم تا دستمان را از دست بابا جدا کنیم و آسوده بدویم.
گفتند ساکت، مردم خوابیده اند و ما غرغر کردیم و توپمان را محکمتر به دیوار کوبیدیم.
خوشبختی را ندیدیم یا نخواستیم ببینیم شاید.
اما حالا دوست نازنینم، هرکجا که هستی، هر چند ساله که هستی، با تمام گرفتاریهای تمام نشدنی که همه مان داریم، امروز را قدر بدان، خوشبختی های کوچکت را بشناس و باور کن، عشق را بهانه کن، برای بوییدن دامان مادرت که هنوز داریش، برای بوسیدن دست پدرت که هنوز نمیلرزد، هنوز هست.
بهانه کن برای به آغوش کشیدن یک دوست،
رفیق جانم، خوشبختی ها ماندنی نیستند،
اما میشود تا هستند زندگیشان کرد.
فکر رزق، جهان یک دل پریشان است
خمیرمایه غمها همین غم نان است
یاصاحب_الزمان❣
روزها بی تو گذشت و غربتت تایید شد
چون دعای فرج ما همه با تردید شد
بارها نامه نوشتیم که بیا اما حیفـــــ
معصیت کردیم و غیبتت تمدید شد
#همیشه کسانی هستند که دفاع از خدا را وظیفهٔ خود میدانند، انگار که واقعیت مطلق، چهارچوب نگهدارندهٔ وجود، چیزی ضعیف و بی دفاع است.
این آدمها از کنار بیوه ای بر اثر جذام از شکل افتاده که چند سکه گدایی میکند رد میشوند، از کنار کودکان ژنده پوشی که در خیابان زندگی میکنند رد میشوند،
اما اگر کمترین چیزی علیه خدا ببینند داستان فرق میکند . چهرههایشان سرخ میشود ، سینههایشان را بیرون میدهند ، کلمات خشم آلودی به زبان میآورند . میزان خشمشان حیرت انگیز است . نحوهٔ برخوردشان هراس آور است!
این آدمها نمیفهمند که باید
در درون از خدا دفاع کرد، نه در بیرون.
آنها باید خشمشان را متوجه خودشان کنند
اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِه (آل عمران/102)
از خداوند پروا کنید آن گونه که سزاوار تقواى اوست …
#ما را ببخش
اگر برای تو
یک عمر کم گذاشتیم …
<< 1 ... 420 421 422 ...423 ...424 425 426 ...427 ...428 429 430 ... 989 >>