اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

عشق و محبت

هیچکس نـفهمیـــــد که « زلـیخـــــــا » مــَـــــــــرد بـود ..! میــــدانی چــــــــــــرا ؟؟؟ مـــــردانـــگی میــخواهـــــد مــــــــانـدَن ، پــای عشــــــقی که مـُـــدام تـو را پـــس میــــزَنــد

جستجو

موضوعات

صفحات: 1 ... 307 308 309 ...310 ... 312 ...314 ...315 316 317 ... 989

1398/09/12

  07:34:00 ق.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

پاییز فصل آزادی است

#پاییز فصل آزادی است
برگ ها به جای صرفا سبز بودن
می توانند زرد، قرمز، قهوه ای و نارنجی بودن را انتخاب کنند

  07:32:00 ق.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

کــــاش

#کــــاش

جایــــی برویــــم
تابلویــــی داشـتــــه باشـــــد
کــــه رویــــش
خـــــدا نـوشتــــه باشـــد :
پــــــایــــــان تمــــــــام دلتنگـــی هــــــا …!

  07:31:00 ق.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

لازم هم نیست شعر بگویی

#لازم هم نیست شعر بگویی
فقط باش ..
لبخند بزن ..
حرف بزن ..
این یعنی :"شعر”
یا نه
راه برو من نگاهت کنم

  07:29:00 ق.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

#ایلهان برک

زن هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود
تا اینکه بیمار شد مدتی بود که از سردرد های مزمن رنج می برد.شبی از شب ها سردرد زن شدت گرفت طوری که منجر به بی حالی و تهوع شد. شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش برای حمل و نقل کالا در شهر استفاده می کرد برای اولین بار از همسرش خواست که سوار موتور سیکلت شود تا او را به درمانگاه ببرد.
زن درحالی که بسیار خجالت می کشید با احتیاط و سختی سوار موتور شد و از دست پاچگی نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد زمانی که موتور حرکت کرد لحظه ای نزدیک بود که زن از پشت شوهرش به زمین بی افتد در این هنگام شوهرش ناگهان گفت: مرا از پشت محکم بغل کن.
زن با تعحب پرسید: چی کار کنم؟! و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد.با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود.به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند،شوهرش با تعجب پرسید: چرا؟! تقریبا به درمانگاه رسیده ایم.
زن جواب داد: دیگر لازم نیست،بهتر شدم.سرم درد نمی کند. شوهر، همسرش را به خانه رساند ولی هرگز متوجه نشد ‌که گفتن همان جمله ی ساده ی “مرا بغل کن” باعث شده بود که زن آن جمله را یک جمله ی عاطفی تلقی کند و در قلبش بسیار احساس خوشبختی و ارزشمندی کند طوری که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده بود. #عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد. فاصله ابراز عشق دور نیست.
فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید

#ایلهان برک

1398/09/11

  05:15:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

صندوقی‌در‌سرداب‌خانه‌قدیم‌ما

#فقط هوش کافی نیست.
از هوش باید شعور بیاید.
شعور با تمرین و تربیتِ فکر می‌آید.

حتی در پدرسوخته بودن هم،
برای دزدی هم محتاج هوش
و فکر و شعوری.
فکر را ول نکن که اگر کردی،
ول معطلی دیگر.

نگاه کن… ببین…
بدان… بسنج… بخوان.‌..
اما هر چه را که می‌خوانی
قبول نکن یک هو.

بسنج‌ یاد گرفتن نه ،
یعنی از بر کردن،
نه یعنی قبول کردن.
گاهی یاد گرفتن،
یعنی قبول نکردن . . . !

#ابراهیم_گلستان

? #صندوقی‌در‌سرداب‌خانه‌قدیم‌ما

1 ... 307 308 309 ...310 ... 312 ...314 ...315 316 317 ... 989