اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

عشق و محبت

هیچکس نـفهمیـــــد که « زلـیخـــــــا » مــَـــــــــرد بـود ..! میــــدانی چــــــــــــرا ؟؟؟ مـــــردانـــگی میــخواهـــــد مــــــــانـدَن ، پــای عشــــــقی که مـُـــدام تـو را پـــس میــــزَنــد

جستجو

موضوعات

صفحات: 1 ... 261 262 263 ...264 ... 266 ...268 ...269 270 271 ... 989

1398/10/07

  06:45:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

قناعت_سادگی_و_شکرگزاری

#قناعت_سادگی_و_شکرگزاری

157754614284c0e2f2146c5b2876d04a396d767b20-425.jpg

  06:44:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

خاطرات_شهدا

#خاطرات_شهدا

15775460840dc4c224241915c3fbef939a529ca0e0-425.jpg

  06:43:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

مادران_شهدا

#مادران_شهدا

1577546014e9814d9297bb65e05ca19d96678448dc-425.jpg

  06:42:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

صائب تبریزی

نیست باز آمدن از فکر و خیال تو مرا
با رفیقان موافق سفر دور خوش است

#صائب تبریزی

  06:41:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

پنج نفر بودیم. قرار بود

#پنج نفر بودیم. قرار بود موشکی طراحی کنیم که هر کسی بتواند از روی کاتولوگ آن را بسازد. در عرض 2 ساعت با لوازم آشپزخانه و دم‌دستی، سر هم و پرتابش کند. مصطفی روی موتور موشک کار می‌کرد. تخصص من سوخت بود، 3 نفر دیگر هم کارهای کامپیوتری و الکترونیکی‌اش را می‌کردند.
روزی 4 یا 5 ساعت کار می‌کردیم. همان‌جا توی دانشگاه می‌خوابیدیم. آن‌قدر سرمان گرم بود که یادمان رفت دم سال تحویل برویم خانه.
مصطفی 6 ماهی در یکی از ارگان‌های نظامی کار کرده بود. می‌گفت “می‌دونی چرا از اون جا زدم بیرون؟ یه تست کوچک 2 روزه رو 2 هفته طولش می‌دادن. باید کلی نامه‌نگاری می‌کردی".
ما هرچه می‌ساختیم، همان‌جا روی پشت‌بام تستش می کردیم. مصطفی ذوق می‌کرد. تکه کلامش «ردیف می‌شه» بود.


در حین کار، به مشکل خورده بودیم. فرمول نازل موشک را پیدا نمی‌کردیم. داشتیم ناامید می‌شدیم. چون یک نوع سیمان خاص بود. مصطفی آن قدر به این در و آن در زد تا بالاخره از استادهای دانشکده فرمولش را بدست آوردیم.
شش ماه نشد که موشک را ساختیم. همه چیز همان‌طوری بود که سفارش داده بودند. بردیم جاده قم و تستش کردیم. جواب داد و فیلم هم گرفتیم.
خبر که می‌رسید فلسطینی ها موشک زده‌اند به شهرک‌های اسرائیلی، مصطفی روی پایش بند نبود.

15775458947c8895c9239a026be80798876b0c86b3-425.jpg

1 ... 261 262 263 ...264 ... 266 ...268 ...269 270 271 ... 989