اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

عشق و محبت

هیچکس نـفهمیـــــد که « زلـیخـــــــا » مــَـــــــــرد بـود ..! میــــدانی چــــــــــــرا ؟؟؟ مـــــردانـــگی میــخواهـــــد مــــــــانـدَن ، پــای عشــــــقی که مـُـــدام تـو را پـــس میــــزَنــد

جستجو

موضوعات

صفحات: 1 ... 6 7 8 ...9 ... 11 ...13 ...14 15 16 ... 989

1402/09/07

  08:47:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

او_خواهد_آمد

#او_خواهد_آمد…

فرزند آن بشکسته پهلو خواهد آمد

با رمز یا الله و یا هو خواهد آمد

والفجر یعنی شیعیان وقتی نمانده

با ذو الجناح و ذوالفقار، او خواهد آمد

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 

  08:39:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

زندگیت

به این اعتقاد دارم دل هایی که شاد میکنی میشه “عجب شانسی اوردم” های زندگیت. 

وقت بزار دیگران شاد کن تا بش شانس زندگیت مطمئن باش خدا بی جواب نمیزاره 

  08:36:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

دوستی و محبت

#داستان_کودکانه
🍒🌳دوستی و محبت🌳🍒
در يك باغچه كوچك ، دو درخت زندگي مي كردند . يكي درخت آلبالو و ديگري درخت گيلاس .

اين دو تا همسايه با هم مهربان نبودند و قدر هم را نمي دانستند، بهار كه مي رسيد شاخه هاي اين دو تا همسايه پر از شكوفه هاي قشنگ مي شد ولي به جاي اين كه با رسيدن بهار اين دو هم مهربانتر و با صفاتر بشوند بر سر شكوفه هايشان و اين كه كداميك زيباتر است ، بحث مي كردند.

در فصل تابستان هم بحث آنها بر سر اين بود كه ميوه هاي كداميك از آنها بهتر و خوشمزه تر است . درخت آلبالو مي گفت : آلبالو هاي من نقلي و كوچولو و قشنگ هستند ، اما گيلاس هاي تو سياه و بزرگ و زشتند. درخت گيلاس هم مي گفت : گيلاس هاي من شيرين و خوشمزه است ، اما آلبالوهاي تو ترش و بدمزه است.

سالها گذشت ، تا اين كه دو تا درخت پير و كهنسال شدند اما عجيب بود كه آنها هنوز هم با هم مهربان نبودند. در يكي از روزهاي پاييزي كه طوفان شديدي هم مي وزيد ناگهان يكي از شاخه هاي درخت گيلاس، شكست ، بعد هم شروع كرد به ناله و فرياد .

 درخت آلبالو كه تا آن روز هيچ وقت دلش براي درخت گيلاس نسوخته بود و اصلاً به او اهميتي نداده بود يكدفعه دلش نرم شد و به درد آمد و گفت همسايه عزيز نگران نباش اگر در برابر باد قدرت ايستادگي نداري مي تواني به من تكيه كني، من كنار تو هستم و تا جايي كه بتوانم كمكت مي كنم ،آخر من و تو كه به جز همديگر كسي را نداريم .

درخت گيلاس از محبت و مهرباني درخت آلبالو كمي آرامش پيدا كرد و گفت : آلبالو جان از لطف تو متشكرم مي بيني دوست عزيز دوستي و مهرباني خيلي زيباست ! حيف شد كه ما اين چند سال گذشته را صرف كينه و بد اخلاقي خودمان كرديم .

بعد هر دو تصميم گرفتند كه خود خواهي را كنار بگذارند و زيبايي هاي ديگران را هم ببينند . فصل بهار كه از راه رسيد درخت گيلاس رو كرد به آلبالو و گفت : «به به چه شكوفه هاي قشنگي چه قدر خوشبو و خوشرنگ، اينطوري خيلي زيبا شده اي !» و درخت آلبالو جواب داد « دوست نازنينم ، اين زيبايي وجود توست كه من را زيبا مي بيند .

 به خودت نگاهي بينداز كه چه قدر زيبا و دلنشين شده اي !» ديگر هر چه حرف بين آنها رد و بدل مي شد از مهرباني بود و همدلي و دوستي ! و راستي كه دوستي و محبت چقدر زيباست !

1402/09/06

  08:34:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

فاطمیه 

دود بود و دود بود و دود بود

گل میان آتش نمرود بود
شعله مۍپیچید بر گرد بهار

خون دل مۍخورد تیغ ذوالفقار
یک طرف گلبرگ اما بۍسپر

یک طرف دیوار بود و میخ در ! 🥀
میخ یاد صحبت جبریل بود

شاهد هر رخصت جبریل بود
قلب آهن را محبت نرم کرد

میخ از چشمان زینب شرم کرد 
شعله تا از داغ غربت سرخ شد

میخ کم کم از خجالت سرخ شد
گفت با در رحم کن سویش مَرو

غنچه دارد، سوے پهلویش مرو ! 
حمله طوفان سوے دود شمع کرد

هرچه قوت داشت دشمن جمع کرد
روز، رنگ تیره‌ے شب را گرفت

مجتبۍ چشمان زینب را گرفت 
پاے لیلی چشم مجنون مۍگریست

میخ بر سر مۍزد و خون مۍگریست
جوے خون نه تا به مسجد رود بود

دود بود ودود بود و دود بود 💔😭

#فاطمیه 🥀

#مادرم 💔

  07:31:00 ب.ظ, توسط سيد فريبا سجاديان مرزبالي  
موضوعات: بدون موضوع

آدما عوض نمیشن

آدما عوض نمیشن !

فقط اونجوری که 

به نفع خودشون باشه

رفتار میکنن….

1 ... 6 7 8 ...9 ... 11 ...13 ...14 15 16 ... 989